اشکانیان (پارتها)، از دلاوران قبیلهی پرنی، یکی از قبایل اتحادیهی آریایی داهی یا دهه بودند که موفق شدند تقریباً به درازنای پنج سده امپراتوری قدرتمندی را در سراسر فلات ایران و بخشهایی از بینالنهرین تأسیس نمایند. تاریخ آغاز خیزش پارتیان با دورهی یونانیان باختر همزمان است. ظاهراً ارشک از جمله فرمانروایان پارتی یونانیان باختر بود که بر آنان شورید و حکومت کوچکی در مشرق برای خود و قومش ترتیب داد. این تاریخ، زمانی است که دولت سلوکی در غرب درگیر جنگ خانگی و در مصر در حال جنگ با مصریان بود. قوم پرنی از وضعیت نابسامان جامعهی سلوکی به بهترین نحو سود برده و دولت کوچکی را تشکیل دادند که با تاجگذاری ارشک در شهر نسا صورت رسمی یافت و این واقعه مبدأ تاریخ اشکانیان گردید (247پ.م.). زین پس نام پادشاهان پارتی با عنوان ارشک یا اشک همراه گردید. ارشک عنوانی است برگرفته از نام آرساسس شهبانوی قوم پارتی [پرنی] که سپاهیانش در 250پ.م. به پارت تاختند و شکست خوردند. پادشاهان پارت این عنوان را در سکهها برای خود به کار بردهاند و همین واژه در زبان انگلیسی در اشاره به فرمانروایان پارتی (اشکانی) به کار میرود.
پس از قتل ارشک -بنیانگذار اشکانیان- برادرش تیردات بر تخت نشست و تا حدود 217پ.م. زمام امور را در دست داشت. پس از او پادشاهانی همچون اردوان اول، فریاپت و فرهاد اول با فرمانروایی خویش امپراتوری را توسعه بخشیدند. اما بیگمان، مهرداد اول (138-171پ.م.) را باید یکی از مقتدرترین پادشاهان اشکانی دانست که با تسخیر شهرهای مهمی چون ماد، باختر، پارس و بابل و شکست دمتیوس دوم فرمانروای سلوکی، ایران را به یکی از امپراتوریها (جهانشاهیهای) بزرگ عصر مبدل ساخت.
در زمان پسر او، فرهاد دوم (128-138پ.م.) بار دیگر پادشاه سلوکی یعنی آنیتوکوس هفتم تلاش کرد که شهرهای خویش را از دست اشکانیان خارج سازد اما با قتل او، این آرزو نقش بر آب شد و نفوذ سلوکیان بر ایران برای همیشه خاتمه پذیرفت. فرهاد دوم، البته در این زمان با عنصر خشن و کوچرو به نام سکاها که تازگیها بالیده بودند، درگیر بود. همین سکاها بودند که فرهاد دوم و عمویش اردوان اول (123-128پ.م.) را به قتل رساندند.
پس از اردوان اول، پسرش مهرداد دوم (78-123پ.م.) به فرمانروایی برگزیده شد. وی سکاها را بشکست، سرزمینهای شرق را مطیع ساخت و با امپراتوری روم روابط سیاسی برقرار نمود. دورهی حکومت مهرداد دوم را میتوان دورهی انسجام سیاسی، رونق تجاری و شکوفایی فرهنگ ایرانی دانست. مهرداد دوم گویا نخستین شاهی از پارسیان بود که لقب «شاهنشاه» را بر سکههایش زد. پس از مرگ این پادشاه، افراد مختلفی چون گودرز، اُرد اول، سنتروک، فرهاد چهارم و مهرداد سوم هر یک چند صباحی بر اریکهی متزلزل سلطنت تکیه زدند. پس از مهرداد سوم، برادرش اُرد دوم (39-58پ.م.) به سلطنت برکشیده شد. یکی از حوادث مهم دوران پادشاهی اُرد دوم، جنگ ایران و روم به نام نبرد حرّان یا کاره بود. بزرگترین دلیل شهرت پارتیان شکست سختی است که در این نبرد بر رومیان وارد کردند. اصطلاح «تیر پارتی» که اصطلاح «تیر آخر» احتمالاً برگرفته از آن است، از توانایی آنان در تیراندازی مرگبار بر دشمن در حال عقبنشینی حکایت میکند. به نوشتهی پلوتارک، هنگامیکه اُرد دوم با آرتابازس، پادشاه ارمنستان، در حال تماشای نمایشنامهای یونانی از اوریپیدوس بود، سر بریدهی کراسوس، سردار رومی را به نشانهی پیروزی در این جنگ برایش به ارمغان آوردند.
نکتهی مهم نوشتهی پلوتارک اینکه پس پشت چکاچک شمشیرهای جنگی و شیههی اسبان رمیده، داد و دهش فرهنگی عمیقی نهفته بود. اینجا پادشاه اشکانی به تماشای نمایشنامهای به زبان یونانی نشسته و در سوی دیگر چند صباحی بعد، آیین میترائیسم (مهرپرستی) قلمرو امپراتوری روم را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
بههرروی پیکار کراسوس در سالنامهی رومی همچون یکی از بزرگترین شوربختیهای تاریخ روم ثبت شد (کالج، همان: 39). از آن پس جهان به گفتهی نویسندگان یونانی و رومی میان دو نیروی پارت و روم تقسیم شد. پس از مرگ اُرد دوم، فرهاد چهارم (30-40پ.م.) جانشین او شد. در زمان این پادشاه، مارک آنتوان سردار مشهور روم به ایران لشگر کشید اما شکست سختی خورد و پس نشست. فرهاد چهارم برای کوتاه زمانی گرفتار مشکلی شد. تیرداد دوم در 31پ.م. سر به شورش برداشت و دعوی تاج و تخت کرد. فرهاد با یاری سکاها، تیرداد را به سوریه راند اما او هم پسری از فرهاد را دزدید و به نزد رومیان برد. در سال 20پ.م. رومیان این پسر را در برابر درفشها و اسرای جنگهای پیشین پس دادند.
با استرداد این درفشها که در نزد پارتها یادگاری پیروزمندی و در نزد رومیها نشانهی رسوایی بود، رابطه میان پارت و روم رو به بهبود رفت. پس از مسموم شدن فرهاد چهارم به دست همسر رومیاش، موزا، فرهاد پنجم یا فرهادک بر تخت نشست اما هم او و هم جانشینش اُرد سوم با سرعتی شگفتانگیز از تخت فرو افتادند. این سقوطهای سریع نشانهای است بر ضعف روزافزون دودمان اشکانی.
اما این مشکلات درونی از شدت پیکارهای دامنهدار بر سر ارمنستان نکاست. پارتیان و رومیان هر دو مدعی بودند که قلمرو ارمنستان که از لحاظ نظامی مهم بود در دایرهی نفوذ ایشان است. رومیها در زمان سلطنت فرهاد پنجم که مادرش، موزا رومی بود به توسعهی نفوذ خود بر ارمنستان پرداختند. فرهاد پنجم نیز به دلیل نارضایتی بزرگان (نجبا) از سلطنت برکنار و کشته شد و اُرد سوم (4-6 م.) جایگزین وی گردید. پس از مدتی کوتاه این پادشاه نیز به قتل رسید و ونن اول که سالها در روم زیسته بود به ایران بازگشت و تاج پادشاهی بر سر نهاد. او که با آداب و سنن ایرانی بیگانه بود، نتوانست رضایت عموم و بزرگان را جلب کند. بنابراین او نیز از قدرت برکنار و اردوان سوم (10-38م.) به حکومت منصوب گردید. با آغاز سلطنت اردوان سوم دوران «تصفیه» آغاز شد و آثار و علائم گرایش به فرهنگ رومی که از زمان ملکه موزا در ایران ریشه دوانده بود، زدوده شد. حتی این اردوان که به کمک رومیها بر سلطنت تکیه زده بود از ادعای پارت بر تاج و تخت ارمنستان منصرف نشد و چند سال بعد پسر خود، ارشک را در آنجا به تخت نشاند. او نام پسر دیگرش را دارا (داریوش) گذاشت و این خود تمایل اردوان به بازگشت به دوران باشکوه امپراتوری هخامنشی را نشان میدهد.
پس از مرگ اردوان سوم، دو برادر به نام گودرز و بردان شاهنشاهی را میان خویش تقسیم نمودند. بردان بر بیشتر بخش ایران و گودرز بر گرگان و استانهای شمالی ایران حکم راند. اما پس از اندک زمانی میان دو برادر نزاع بالا گرفت که نتیجهی آن پیروزی گودرز بود. گوردز هنوز نفس راحتی نکشیده بود که رقیبی دیگر به نام مهرداد، نوهی فرهاد چهارم علیه او تحریکات خویش را آغازید. اما در این رقابت گودرز بر مهرداد نیز پیروز گشت و تنها به بریدن گوش وی اکتفا نمود. زیرا شاهزادهای ناقص العضو نمیتوانست مدعی سلطنت گردد. گودرز دستور داد از این پیروزی در بیستون نقش برجستهای ایجاد گردد تا همگان بر این پیروزی وقوف یابند. اما دولت وی نیز مستعجل بود زیرا یک سال پس از ایجاد این نقش برجسته یعنی سال 51 میلادی، گودرز نیز درگذشت. بعد از او، ونن دوم چند صباحی بر سریر قدرت تکیه زد اما او نیز برکنار گشت و تخت شاهی را برای نشستن بلاش تخلیه نمود. بلاش حکومت ماد را به برادرش پاکور و ارمنستان را به برادر دیگرش تیرداد بخشید. اما این اقدام او به مذاق رومیها چندان خوش نیامد. بنابراین دوباره میان ایرانیان و رومیها جنگ درگرفت که نتیجهی آن پیروزی رومیها و تسلط بر ارمنستان بود. اما در سال 62 م. بلاش مجدداً به ارمنستان لشگر کشید و رومیان ناگزیر گریز را برگزیدند. اما سرانجام در سال 63 میلادی سازشی میان دو کشور متخاصم برقرار شد و مقرر گردید تیرداد به پادشاهی ارمنستان بازگردد. اما این بار تاج پادشاهی را نه از بلاش که از دست نرون پادشاه روم بگیرد. سه سال بعد تیرداد به روم رفت. چون از مغان بود و از آلودن آب نهی شده بود، همهی راه را از خشکی پیمود. از این رویداد میتوان به تمایلات دینی تیرداد بهویژه احترام به آناهیتا پی برد.
اقدامات سیاسی بلاش از او چهرهای خردمند در میان پادشاهان پارتی ساخته است. درست است که وی عنوان «فیل هلن» (دوستدار یونان) را همچنان حفظ کرده بود اما علاقهی او به فرهنگ ایرانی را شاید بتوان واکنش ضد هلنی او در نظر گرفت. به اهتمام وی اوستا تدوین شد و خط پهلوی اشکانی در سکههای این دوره نقر گردید. پس از درگذشت این پادشاه باکیاست، اختلافاتی میان شاهزادگان اشکانی بر سر قدرت تامه درگرفت. در این دوره قدرت چند صباحی میان پاکر دوم، خسرو، بلاش دوم، مهرداد چهارم، بلاش سوم و بلاش چهارم دست به دست میشد. پر روشن است این اختلافات، جنگهای فرسایشی با رومیها و به قدرت رسیدن کوشانها در شرق ایران و تسلط آنان بر بخش مهمی از شاهراه خراسان، موجب ضعف و انحطاط دولت اشکانی شد. در زمان بلاش چهارم رومیها از سستی و ضعف درونی اشکانیان بهره برده و مجدداً به ارمنستان و سوریه تاختند. علاوه بر مناطق یاد شده سلوکیه و تیسفون نیز بدست رومیها افتاد. بیماری همهگیر اگر به یاری اشکانیان نیامده بود چه بسا تمام شهرهای ایران زیر سم اسبان رومیها رفته بود.
پس از مرگ بلاش چهارم، امپراتوری رو به ضعف او میان دو پسرش بلاش پنجم و بلاش ششم تقسیم گردید. اما این نیز کارگر نشد و از اختلافات خانگی نکاست. زیرا مدعی دیگری از خاندان بلاش چهارم بپا خاست: اردوان چهارم. در زمان این پادشاه نیز نزاع میان رومیها و اشکانیها درگرفت که سرانجام با شکست رومیها ختم به خیر شد. اما تقدیر چنین نگاشته شده بود که سقوط اشکانیان نه به دست دشمن دیرسال آنها یعنی رومیها رقم بخورد بلکه یک حاکم ایرانی به نام اردشیر با ادعای احیای مذهب زرتشت آخرین ضربه را بر پیکر این درخت فرسوده فرود آورد. با کشته شدن آرتاواز آخرین بازماندهی اشکانیان در تیسفون، به سال 228 میلادی امپراتوری بزرگ اشکانی منقرض و جای خود را به حکومتی نوبنیاد به نام ساسانیان بخشید.
کتابهای مرتبط
تاریخ فرهنگ ایران
وزن | 0.7 کیلوگرم |
---|---|
نام مولف |
رضا نوری شادمهانی |
شابک |
9789642827626 |
تعداد صفحه |
357 |
سال انتشار |
1398 |
نوبت چاپ |
شانزدهم |
قطع کتاب |
وزیری |
نوع جلد |
شومیز |