باتوجهبه اينكه در تفكر غالب مردم، اسطورهها داستانهايی خيالی و غيرواقعیاند، بنابراين پيش از هر چيز میبايست معنی "واقعی" و "واقعيت" را دانست تا بدانيم آيا اساطير اساساً واقعی هستند يا خير. واقعيت يعنی همۀ آن چيزی كه هستیمند است؛ به عبارت بهتر، آن چيزی كه در جهان هستی بهشكل عينی ديده میشود واقعيت دارد. در اين نامگذاری، همهچيز واقعی است جز آن چيز كه خارج از دايرۀ واقعيت باشد. وقتی میگوييم برگ درخت، سبز است و تنۀ آن قهوهای به واقعيت اشاره کردهایم، اما وقتی میگوييم تحصيل علم موجب تكامل انسان میشود ديگر به واقعيت اشاره نکردهایم! در اينجا ما به حقيقی اشاره كردهايم بهنام تكامل انسان. اما حقيقت چيست؟ حقيقت، اشاره به ماهيت راست، درست و صحيح دارد، و خلاف باطل است. حال با اين تعاريف اين پرسش شكل میگيرد كه اسطوره به ساحت واقعيت تعلق دارد يا به ساحت حقيقت؟
تعريف اسطوره
به ياد بياوريم انسان اوليه برای رهايی از ترس و تلاش برای بودن و ماندن درمقابل طبيعت كه بزرگترين و هراسانگيزترين اتفاق زندگی وی بود چگونه به خود طبيعت و نيروهای طبيعی مانند خورشيد، كوه، دريا و نيروهای مافوق طبیعی پناه میبرد. رجوع به اين پناهگاههای روحی برای انسان اوليه، نخستين جرقههای تفكر و بينش اسطورهای را برای ورود به سرزمين انديشه آماده کرد و با همين فكر بود كه به ساختن اولين داستانهای تاريخ آفرينش پرداخت.
شايد از اين روست كه بتوان گفت اساطير تمام ملتها بهرغم تفاوتهای ظاهری، آبشخوری يكسان دارند، زيرا عامل مشترک و يكسانی در پشت آنها نهفته و آن قدرت اسرارآميز مافوق طبیعی است. مبدأ داستان آفرينش در اكثر اسطورههای جهان از يک تضاد طبيعی آغاز شده؛ تضادی كه از ديدن روشنایی روز و تاريكی شب، ذهن پويندۀ انسان نخستين را بهسوی داستان نبرد روشنايی با تاريكی سوق داد. اسطوره نزد انسان اوليه بهمعنی يک داستان راستين است و از اين فراتر، داستانی است كه چون گنجينهای بسيار ارزشمند جلوه میكند؛ زيرا مقدس و معنیدار بوده و كاركرد آن برداشتن حجاب از رازهای جهان هستی است.
هدف از مطالعۀ اسطوره، شناخت و تفسير دانش نخستين بشر و چگونگی انديشيدن او به پديدهها و احوال عالم است؛ اسطوره، رفتار ذهنی بشر نخستين بهمنظور دستيابی به حقيقت و كنه هستی است؛ ازاينرو میتوان گفت اسطوره با فلسفه و تفكر پيوند يافته و ماندگار شده است. راز ماندگاری اسطوره همين است كه در قلمرو فكر و ذهن و زبان انسانها رسوخ كرده و حيات تازه يافته است. اسطورهشناسی بخشی از مردمشناسی فرهنگی است كه به بررسی و فرايافتن قوانين عمومی قالبهای رفتاری انسان در همۀ ابعاد آن پرداخته و میكوشد توجيهی عمومی از اين پديدۀ اجتماعی- فرهنگی به دست دهد.
انديشمندان و فلاسفه در قرن پيش، اسطوره را با نگاه به معنی معمولی كلمه كه همان داستان و قصه بود مورد بحث قرار داده بودند، اما اسلاف ايشان در دوران معاصر اسطوره را همان شكل مورد قبول جوامع باستانی میدانند، داستانی حقيقی و سرمشق اخلاقی مقدس و گرانمايهای كه دارايی بشر محسوب میشود. اسطورهشناسی با بررسی مجموعههای اساطيری زنده يا مرده و بازيافتن كيفيات عمومی و كلی آنها، در خدمت مردمشناسی فرهنگی قرار گرفته و میتواند به علوم سياسی (در امر بررسی تاريخی شكلگرفتن دولت و عناصر تشكيلدهندۀ آن)، علوم اجتماعی و علوم اقتصادی، تاريخ، جغرافيای تاريخی، باستانشناسی، روانشناسی و مطالعات مربوط به دينشناسی و تاريخ فلسفه ياری رساند؛ همچنين خود متقابلاً نهتنها بر مدارک اساطيری متكی است، بلكه از پژوهشها و آگاهیهای مكتسب از رشتههای تاريخ، باستانشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی (بهويژه روانكاوی)، زبانشناسی، علوم طبيعی، الهيات و فلسفه عميقاً بهره میجويد.
ارائۀ تعريف از اسطوره كه مورد پذيرش تمام انديشمندان و فلاسفه و درعينحال برای غيرمتخصصان نيز قابل فهم باشد مشكل است. اسطوره يک مقولۀ بینهايت پيچيدۀ فرهنگی است و از نقطهنظرهای متفاوت و متعارف میتواند مورد گفتگو و تفسير قرار گيرد. اسطوره معلوم میدارد كه چگونه موجودات مافوق طبيعی با اعمال خود واقعيت را به وجود میآورند؛ اسطوره همواره علت آفرينش است؛ اسطوره چگونگی ايجاد چيزی و آغاز بودن آن را روايت میكند. اسطوره از چيزی كه "واقعاً" اتفاق افتاده يا "كاملاً" به ظهور رسيده سخن میگويد. موجودات مافوق طبيعی عاملان فعال در اسطورهها هستند؛ ضابطۀ شناسايی اين عاملان، كارهايی هستند كه در ورای زمان جهان مادی يعنی "آغازها" انجام دادهاند، اينگونه فعاليت آفرينندگی اسطوره آشكار میرود و اين فعاليت، مقدس و مافوق طبيعی است. اسطورهها از موانع متفاوت عبور كرده و بهصورت داستانی مقدس يا "مافوق طبيعی" عبور از اين موانع را توصيف میكند.
بهطوركلی اسطوره داستانی مقدس بوده و يك تاريخ حقيقی است، زيرا اسطوره همواره در ارتباط با واقعيتهاست؛ اسطورۀ مرتبط با پيدايی عالم وجود "حقيقی" است و وجود عالم دليل بر آن است و اسطورۀ بنيان مرگ نيز حقيقی است و فانی بودن انسان بر آن دلالت دارد.
اسطوره و افسانه
درحاليكه برخی از فلاسفه، بين افسانه و اسطوره هيچگونه تفاوت و تمايزی قائل نيستند، اما بسياری ديگر از ايشان ميان افسانه و اسطوره تفاوت میگذارند. در نظر باورمندان به اين تفاوت، افسانهها، داستانها و حكايتهای مردمی هستند كه بر زبان جاری و سينهبهسينه نقل شدهاند و میتوانند اسبابی را فراهم نمايند كه سرانجام اسطوره از آن پديد آيد.
اسطوره برخلاف افسانه در عالم جاويدان و سرمدی تصوير شده، ولی افسانه بر زمان موضعی دلالت دارد، مانند تاريخ تولد يک انسان مقدس؛ اسطوره آنهنگام كه حادثهای را دقيق حكايت میكند در زمانی حركت میكند كه متفاوت با زمان نوع بشر است. به عبارت سادهتر، افسانه زمانهای قابلدرك برای ما را دارد، اما اسطوره مرزهای زمانی را درمینوردد و در تعريف زمانی ما نمیگنجد، افسانهها در بستر زمانی تعريف میشوند كه مشابه زمان انسان است.
بهطوركلی افسانه، داستانها و حكايتهای مردمی بوده كه در زبان مردم جاری است و هنوز به آن پختگی، سامانبخشی و نظاممندی انديشهای نرسيدهاند كه اسطوره ناميده شوند. افسانهها داستانهای پراكندهای هستند كه بيقلمرواند اما بُنمايۀ آن را دارند كه سرانجام روزی مبدل به اسطوره شوند. بنابراين شرط تبديل افسانه به اسطوره آن است كه پارههای افسانهها در هم بِتند و پيكرهای بِسامان را تشكيل دهد تا متكی به باورها و انديشهها باشد؛ آن زمان است كه اين داستانها توانمندی آن را خواهند يافت تا به سرزمين اسطورهها پا نهند. به عبارت ديگر، اسطوره بهمانند مدرسۀ انديشه و فلسفه است كه انديشمندانی بزرگ آن را بنا كردهاند و افسانه بهمانند انديشههال خام و پراكنده كه پيش از پيدايش آن مدرسه در ذهن آن انديشمندان حكيم جريان دارد. با اين تعاريف شايد بتوان گفت اسطوره آن توانمندی را دارد كه به افسانه نفوذ كند اما افسانه نمیتواند به اسطوره راه بيابد.
اسطوره و حماسه
همانگونه كه ميان اسطوره و افسانه تفاوتهای بنيادی وجود دارد بايد در نظر داشت كه ميان اسطوره و حماسه نیز تفاوت وجود دارد و تمام بازيگران حماسههای كهن ملل، اساطير ايشان به شمار نمیروند. برای درک بهتر اين موضوع مختصر به شرح حماسه و تقسيمبندی آن میپردازیم.
حماسه واژهای عربی است كه در لغت بهمعنی دليری، دلاوری و تندی در كار است و يكی از گونههای ادبی به شمار میآید كه متشكل از يك شكل بلند روايی دربارۀ رزم و نبرد، و شكست و پيروزی پهلوانان ملی يک قوم و سرزمين است. اين گونه از شعر داستانی، منظومهای بزرگ و چندسويه بوده كه اختلاطی از اساطير، تاريخ و افسانه است. «هدر دوبرو» حماسه را به چهار گونه تقسيمبندی میكند:
- حماسههای اسطورهای: مولد اين نوع، اساطير هستند. در اين داستانها چهرهها، رويدادها و سرزمينها همگی نمادين بوده و زمان و مكان در آنها رنگ باخته است.
- حماسههای تاريخي- پهلوانی: اين دست حماسهها آبشخورش اسطوره نيست، بلكه زمينۀ آن را تاريخ بنا نهاده است. در اين دست حماسهها، همهچيز از شخصيتها تا رويدادها تاريخیاند كه در بستر آنها زندگی پهلوانی نقل میشود. در خلال اين دست داستانها میتوان نشانههای اسطورهای را نيز ديد.
- حماسههای دينی: اين حماسهها در ميان حماسههای اسطورهای و تاريخی قرار میگيرند. داستانهای حماسی كه آمادۀ تبديل به اسطوره باشند، اما هنوز زمينه و رگههای تاريخی را در خود دارند. قهرمانان اينگونه حماسهها معمولاً شخصيتهای دينی هستند.
- حماسههای عرفانی: از اين دست داستانهای حماسی در ادب فارسی بهوفور میتوان يافت. قهرمان اين حماسهها صفات رذيلانه و ديونفس را در جادۀ طريقت و در سفری مخاطرهآميز میكشند و سرانجام به فنا فيالله و پيروزی هميشگی میرسند.
ه
کتابهای مرتبط
اسطورهشناسی (مروری بر جهان اساطیری)
200,000 تومانوزن | 0.5 کیلوگرم |
---|---|
نام مولف |
پدیده عادلوند, شهره جوادی |
شابک |
9786008731955 |
تعداد صفحه |
200 |
سال انتشار |
1399 |
نوبت چاپ |
اول |
قطع کتاب |
وزیری |
نوع جلد |
شومیز |