بریده‌های کتاب

پیاده‌‌سازی مصاحبه‌‌ها

بخشی از کتاب مصاحبه به ‌عنوان یک روش پژوهش کیفی (راهنمای پژوهشگران علوم تربیتی، اجتماعی و انسانی)

پیاده‌سازی مصاحبه‌ها کاری زمان‌بر و بالقوه پرهزینه است. می‌توان این کار را با استفاده از دستگاه‌های رونوشت برداری که داری پدال و گوشی هستند، انجام داد. با این حال، 4 تا 6 ساعت زمان برای پیاده‌سازی یک نوار یا فایل صوتی 90 دقیقه‌ای لازم است. در صورت امکان، رونوشت‌های اولیه باید در نرم‌افزار «ورد»  تایپ شود. سپس، وقتی پژوهشگر مواد را مرتب و مجدداً بایگانی می‌کند، اگر مصاحبه‌ها در فایل‌های (اَسناد) متنی باشند، اثربخشی بسیار [زیاد خواهد بود] و کار کمتری نیاز خواهند داشت. مصاحبه‌کننده‌هایی که نوارهای مصاحبه را خودشان پیاده‌سازی می‌کنند، مصاحبه‌های خود را بهتر درک خواهند کرد، اما این کار آن‌قدر طاقت‌فرسا است که آن‌ها به‌سرعت خسته شده و شوق خود را نسبت به مصاحبه به‌عنوان یک فرآیند پژوهشی از دست می‌دهند.

دانش‌جویان دکتری از من می‌پرسند که آیا جایگزینی برای پیاده‌سازی کل مصاحبه وجود دارد؟ پاسخ من این است که، بله؛ اما راه¬کار خوبی نیست. می‌توان چند بار به نوارها گوش داد، بخش‌هایی که مهم به نظر می‌رسند را انتخاب کرد و فقط آن‌ها را پیاده کرد. هر چند این رویکرد حجم کار را کاهش می‌دهد اما از آن جهت مطلوب نیست که چارچوب مرجعِ  پژوهشگر را بر داده‌های مصاحبه تحمیل می‌کند، که این یک مرحله بسیار زودهنگام برای غربالگری به شمار می‌رود. بسیار مهم است که هنگام کار کردن بر روی مواد و داده‌ها، پژوهشگر کار خود را با همه مجموعه شروع کند. اجزای از پیش انتخاب شده نوارهایی که باید پیاده‌سازی شود و حذف سایر بخش‌ها، منجر به تصمیم‌گیری‌های زودهنگام درباره مهم یا بی‌ارزش بودن مواد می‌شود. وقتی درباره عدم پیاده‌سازی یک بخش از موارد ضبط شده تصمیم‌گیری می‌شود، پژوهشگر معمولاً آن بخش از مصاحبه را از دست می‌دهد. بنابراین، هرچند در این رویکرد جایگزین، در کار صرفه‌جویی می‌شود اما هزینه‌های آن ممکن است زیاد باشد.

یک راه‌کار دیگر برای پژوهشگران این است که یک فرد برای پیاده‌سازی استخدام کنند. این کار نیز پرهزینه است و باید کار، به‌خوبی انجام شود تا ارزش آن [هزینه‌ها] را داشته باشد. اگر مصاحبه‌کنندگان می‌توانند رونوشت‌بردار استخدام کنند یا حتی اگر خودشان پیاده‌سازی را انجام می‌دهند، ضرورت دارد که راهنماهای مکتوب و مشخصی درباره رونوشت‌برداری تهیه کنند. نوشتن دستورالعمل، ثبات فرآیند را ارتقا می‌بخشد، پژوهشگران را تشویق می‌کند تا درباره تمام موارد مرتبط فکر کنند و به آن‌ها اجازه می‌دهد تا در مراحل بعدی، تصمیم‌هایی که گرفته‌اند را در اختیار خوانندگان قرار دهند. هر چند یک رونوشت می‌تواند فقط یک بازنمود جزئی از مصاحبه باشد، اما اگر تحت‌اللفظی یا کلمه به کلمه باشد، می‌تواند مصاحبه را به کامل‌ترین شکل ممکن بازتاب کند. همچنین، فرد رونوشت بردار باید تمام نشانه‌های غیرلفظی مانند: سرفه، خنده، آه کشیدن، مکث‌ها، سروصداهای بیرونی، صدای زنگ تلفن، توقف موقت جلسه، را که بر روی نوار ضبط شده است، یادداشت کند.

هم مصاحبه‌کننده و هم رونوشت بردار، باید از این‌که نشانه‌گذاری در چه بخش‌هایی از رونوشت اهمیت دارد، به نقطه [و تصمیم] مشترکی رسیده باشند. مشارکت‌کنندگان در قالب پاراگراف حرف نمی‌زنند یا همیشه به‌طور روشن انتهای جمله را با بالا یا پایین بردن  صدایشان مشخص نمی‌کنند. نشانه‌گذاری یکی از نقاط شروع فرآیند تحلیل و تفسیر مواد است  و باید به‌دقت انجام شود.

یک رونوشت تفصیلی و دقیق که مواد شفاهی و غیرشفاهی مصاحبه را بازتولید می‌کند، می‌تواند منافع زیادی برای آن دسته از پژوهشگران داشته باشد که چند ماه پس از رویداد مصاحبه، آن رونوشت‌ها را مطالعه می‌کنند. به میزان دقت و مراقبت در پیاده‌سازی نوار صوتی مصاحبه که در ادامه آمده است، توجه کنید. مصاحبه‌کننده چیزی را که به نظر می‌رسد مسئله مهمی در ارتباطات یک دانشگاه بزرگ باشد مطالعه می‌کند. در این‌جا از مشارکت‌کننده درباره منابع مالی‌اش برای تحصیل در کالج، سؤال می‌پرسد:

مصاحبه‌‌کننده: اوهوم، آن تجربه برای شما چه معنایی دارد؟

مشارکت‌کننده: این حقیقت که من پول زیادی خرج کرده‌ام یا این‌که والدینم به شکلی مرا طرد کردند؟

مصاحبه‌کننده: هر دو.

مشارکت‌کننده: اوهوم، این حقیقت که من پول‌های زیادی خرج کردم مغزم را منفجر می‌کند چون الآن من خیلی فقیر هستم و نمی‌توانم باور کنم که این همه [خرج] داشته‌ام، منظورم این است که وقتی به عقب نگاه می‌کنم [مکث کوتاه] به تابستان و پاییز و [مکث کوتاه] می‌دانم پولم خرج چه چیزی شده است. منظورم این است که من همیشه از قشر فرودست  جامعه بودم، در حالی که فقط در یک ‌شب حدود 50 تا 60 دلار خرج می‌کردم، متوجه هستید، سه یا چهار شب در هفته. و سپس، وقتی یک دوره دستیاری را در شهر می‌گذارندم، همیشه با خودرو به شهر می‌رفتم، پارک می‌کردم، می‌گفتم: «چه کسی اهمیت می‌دهد» و سه نوبت (شیفت کاری) در هفته خدمتکاری می‌کردم، خب این‌جوری بود که همیشه توی جیبم پول داشتم. خب فقط همین بود، همیشه پول داشتم، خب، هیچ‌وقت واقعاً اهمیت ندادم و هیچ‌وقت خودم رو برای آینده آماده نکردم و حتی توجه نکردم که والدینم همیشه کنارم نخواهند بود تا مثل همیشه هزینه‌ها را پرداخت کنند. واقعاً نمی‌دانستم که با این کارم به آن‌ها [مکث] که به آن‌ها [مکث کوتاه و صدا آهسته شد] توهین شده است.

کتاب‌های مرتبط

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *