هدفِ مصاحبه عمیق، آزمودن فرضیات و یا ارزیابی، به شکلی که این واژه معمولاً به کار میرود، نیست. در ریشهی فرآیند مصاحبه عمیق، علاقهای به فهم تجربه زیسته دیگران و معنایی که از آن میسازند، مستتر است (برای شرح جدّی از یک رویکرد پدیدارشناسی به پژوهش، مقالهی وان مانن (1990) را ملاحظه کنید که مفهوم اکتشاف در تجربه زیسته که در سراسر این متن آمده است را از او برگرفتهام).
علاقه به دیگران، کلید برخی از مفروضات اساسی [ضمنی] در شالوده تکنیک (فن) مصاحبه است. این امر نیازمند آن است که ما مصاحبهکنندهها مراقب نفس (ضمیر ناخودآگاه)مان باشیم و بفهمیم ما نقطهی مرکزی جهان نیستیم. ایجاب میکند که اقدامات ما بهعنوان مصاحبهکننده نشان این است که داستانهای دیگران اهمیت دارند.
در هسته مرکزی (قلب) پژوهشهای مصاحبهمحور، علاقه به داستانهای دیگران نهفته است، زیرا این داستانها ارزشمند هستند. به همین دلیل، اختصاص کدهای عددی به اشخاصی که با آنها مصاحبه میکنیم، دشوار و یافتن اسامی مستعار برای مشارکتکنندهها (توضیات بیشتر در یادداشت انتهای فصل) یک وظیفه پیچیده و حساس است (برای مشاهده بحثی درباره خطرات کم دقتی در کاربرد اسامی مستعار، ملاحظه کنید: کوال، 1996، صص 259 و 260). داستانهای دیگران در تقابل با گمنامی آنها به واسطه کد عددی و یا نام مستعار قرار دارد. حفظ این موضع که ما به اندازه کافی مطلع هستیم و نیازی به دانستن داستانهای دیگران نداریم، نه فقط ضد روشنفکری است، بلکه ما را مستعد تجاوز و بیحرمتی به [افکار] دیگران میکند.
شوتز (1967) رهنمودی را در اختیار ما قرار میدهد. وی پیش از هر چیزی، بیان میکند که درک کامل دیگران هرگز امکانپذیر نیست، زیرا چنین درکی به معنی آن است که ما وارد جریان آگاهی ذهنی دیگران شدهایم و آنچه که آنها تجربه کرده بودند را ما نیز تجربه کردهایم. اگر این توان را داشتیم، در این صورت همان فرد دیگر بودیم.
با شناختی که از محدودیتهای درک خود از دیگران داریم، باز هم میتوانیم تلاش کنیم آنها را با درک فعالیتهایشان دریابیم (ادراک کنیم). شوتز مثال قدم زدن در جنگل و مشاهده مردی در حال شکستن هیزم را مطرح میکند. ناظر میتواند این رفتار را مشاهده نموده و یک درک مشاهدهای از هیزمشکن داشته باشد. اما آنچه که ناظر از این مشاهده درک میکند ممکن است به هیچ عنوان مشابه و منطبق با نگرش هیزمشکن نسبت به رفتار خودش نباشد (در قیاس با این، به مشکل مشاهده دانشآموزان و معلمها فکر کنید). برای درک رفتار هیزم شکن، ناظر ناچار خواهد شد به درک ذهنی هیزمشکن دسترسی پیدا کند، یعنی بفهمد که هیزمشکن از شکستن هیزمها چه معنایی برای خود میسازد. شوتز میگوید که راه رسیدن به معنا این است که بتوانیم فعل (رفتار) را درون زمینه (بستر یا بافت) آن قرار دهیم. آیا هیزمشکن برای یک الوارساز، هیزم میشکند یا برای گرم کردن خانهاش و یا به منظور کندهکاری و شکل بخشیدن به آن؟ (برای اطلاع از شرح کامل استدلال شوتز به کتاب وی و به¬ویژه فصلهای 1 تا 3 مراجعه کنید. به منظور بررسی یک منبع دوم در مورد روششناسی پژوهش مبتنی بر پدیدارشناسی که شوتز منبع اولیه آن است، ببینید کتاب: موستاکاس، 1994).
انجام مصاحبه، امکان دسترسی به زمینه رفتاری افراد را میسر ساخته و از این رو فرصتی برای پژوهشگران فراهم میکند تا معنی آن رفتارها را درک کنند. یک فرض بنیادی در پژوهشهای مبتنی بر مصاحبه عمیق این است که معنایی که افراد از تجربههای خود میسازند بر شیوه¬ی انجام [و دستیابی به] آن تجربه توسط خودشان، اثرگذار است. مشاهده یک معلم، دانشآموز، مدیر و یا مشاور تربیتی امکان دسترسی به رفتار آنها را فراهم میکند. انجام مصاحبه به ما امکان قرار دادن رفتار درون زمینه عمل را میدهد و درکِ اقدام آنها را امکانپذیر میسازد. بهترین مقالهای که در مورد اهمیت زمینه برای معنا خواندهام را الیوت میشلر (1979) با عنوان «معنا در زمینه: آیا نوع دیگری نیز هست؟» نوشته است. موضوع این مقاله بعدها در کتاب وی با عنوان پژوهش مصاحبهمحور: زمینه و روایت (1986) توسعه یافت. ایان دی (1993) نیز در کتاب مفید خود درباره تحلیل دادههای کیفی، اهمیت زمینه در تفسیر دادهها را مورد تأکید قرار داده است. برای ادامه، به کتاب مراجعه کنید.
کتابهای مرتبط
مصاحبه به عنوان یک روش پژوهش کیفی (راهنمای پژوهشگران علوم تربیتی، اجتماعی و انسانی)
180,000 تومانوزن | 0.5 کیلوگرم |
---|---|
نام مولف |
اروینگ سید من |
نام مترجم |
سارا حسینی اَرانی, سید علی کوشازاده, علیرضا جابری |
شابک |
9786007127858 |
تعداد صفحه |
296 |
سال انتشار |
1395 |
نوبت چاپ |
اول |
قطع کتاب |
رقعی |
نوع جلد |
شومیز |