اکثر ما انسانهایی هستیم که به درستی گوش نمیدهیم، هر چند ممکن است خود به گونهای دیگر بیاندیشیم. البته تحقیقات کمتری در خصوص (همدلی) صورت گرفته است، اما میتوان حدس زد که نتیجه یکسان است.
بدین معنی، هر چند ما تصور میکنیم که با دیگران با راحتی همدلی میکنیم، اما واقعیت امرآن است که ما کمتر به همدلی با دیگران توفیق حاصل میکنیم، همدلی با افراد گاه بسیار دشوارتر از گوش دادن موثر است.
درک و تفاهم با دیگران از طریق (گوش دادن) و (همدلی) مستلزم شنیدن پیام آنها، هم به صورت کلامی و هم به گونۀ غیرکلامی است. این خود موجب درک محتوا، مقصود، احساسات و عواطف مرتبط با آنهاست و اینها خود وابسته به انتقال درک خویشتن به آنهاست.
برچسب زدن، قضاوت و پیشداوری، درشتنمایی مشکلات به وجود آمده و برعکس آن کوچکنمایی مشکلات دیگران که از نظر آنها اهمیت زیادی دارد، مانع همدل شدن با دیگران میشود. همچنین نصیحت کردن، سرزنش کردن مدام، غفلت و بیتوجهی به دیگران و به رخ کشیدن توانمندیهای خود نیز از جمله عوامل مهم دیگری است که مانع برقراری ارتباط درست با دیگران و درک احساسات آنها از طریق همدلی میشود.
موانع گوش دادن موثر بر دو دسته هستند: 1) موانع بیرونی؛ 2) موانع درونی.
موانع بیرونی
- اضافه بار پیام
- پیچیدگی پیام
- سر و صدا
- زمان
موانع درونی
- اشتغال ذهنی
- پیش داوری
- زحمت نکشیدن
- توجه نداشتن به سبکهای مختلف گوش دادن
به عنوان مثال، یکی از رایجترین مشکلات این است که به جای گوش دادن دقیق به آنچه که گفته میشود، ما اغلب پس از یک یا دو جمله بجای گوش دادن موثر در عوض شروع به فکر کردن درباره آنچه که ما در پاسخ میگوییم هستیم. این به این معنی است که ما به بقیه پیام گوش نمیدهیم.
به خاطر داشته باشید شنیدن معمولی با گوش دادن متفاوت است. در شنیدن تنها اصوات را حس میکنیم. بدون تلاش برای درک آنها و بدون توجه به معنای آنها. در حالیکه هنگام گوش دادن بدنبال درک معنا و نگرانیهای طرف مقابل، حس او، فهمیدن او و دیدن موضوع یا مسئله از زاویه و منظر گوینده هستیم. در گوش دادن موثر قصد داریم تا نه فقط معنای کلمات بلکه آنچه بین کلمات است اما نگفته میماند را نیز درک کنیم. با بکارگیری هنر گوش دادن میخواهیم ابتدا درک کنیم و دنیا را از منظر و دریچه چشم طرف مقابل ببینیم بعد سخن بگوییم. چه بسا موضوع و آنچه مورد نظر ماست اساساً برآورده شده باشد.
مهمترین نکاتی که برای آنکه شنونده خوبی باشیم باید از آنها پرهیز کنیم عبارتند از:
1- پیشداوری: از پیشداوری بپرهیزید. از جمله مهمترین پیشداوریها آناستکه فکر کنیم آنچه قرار است گفته شود را میدانیم. یکی دیگر از مهمترین پیشداوریها صدور حکم پیش از بررسی موضوع است. یعنی پیش از آنکه به صحبت گوینده گوش کرده باشیم نتیجهگیری ما مشخص و معلوم است و تنها گوش میکنیم تا نوبت صحبت به ما برسد و سپس حرف خود را بگوییم. اگر با پیشداوری گوش کنید فقط به احساسات منفی دامن زدهاید و کمکی به حل مشکل نکردهاید. حکایت مولانا از ناشنوایی که به عیادت همسایه بیمار خود رفت و بدلیل از قبل آماده کردن پاسخها و بدون توجه به سخنان گوینده که میگفت "درد و رنج زیاد دارم"، پاسخ داد "خوب خدا را شکر همین انتظار را داشتم" نمونهای از همین پیشداوریهاست.
2- درون یا محیط ناآرام: تحت فشار زمانی و در زمان و مکان نامناسب گوش دادن امکانپذیر نیست. اگر ذهن شما درگیر حل موضوعی مهم است، اگر بدلیل فشارهای کاری عجله دارید، اگر از درون ناآرام هستید و اگر در محیطی پر سرو صدا حضور دارید که فکر و ذهن به آسانی منحرف میشود پیشنهاد میکنم اگر مجبور نیستید گوش دادن خود را به زمان دیگر موکول کنید. البته با افزایش مهارت گوش دادن میتوان در چنین شرایطی هم گوش داد اما حتی در این حالت نیز بخشی از پیام گوینده را ناگزیر از دست خواهید داد
3- مچگیری: از تکنیکهای ظاهری گوش دادن استفاده کردن اما در عمل در حال آماده کردن پاسخ گوینده و مچگیری از او بودن هرگز منجر به نتیجه مورد نظر از گوش دادن یعنی ادراک پیام شنونده و درک نگرانیها و احساسات او نخواهد شد. مچگیری شیوهای است برای جدل و مناقشه، با مچگیری هرگز نمیتوان رابطهای را بهبود داد یا نگرانی و احساس کسی را درک کرد. جدای از مهارت گوش دادن اگر بدنبال حفظ دوستیهای خود و بهبود و ارتقای روابط اجتماعی خود هستید از مچگیری بپرهیزید
4- پرش ذهن: از پرش ذهن و برهم خوردن تمرکز فکری بپرهیزید. همانگونه که میدانید سرعت گیرایی و تفکر ذهن بسیار بالاتر از سرعت گفتار است. اینگونه ذهن ما برای لحظاتی فرصت مییابد تا به موضوعات دیگر بپردازد. اگر ما آگاهانه با این موضوع برخورد نکنیم و از این لحظات برای تحلیل و خلاصهسازی صحبت گوینده استفاده نکنیم به آرامی و بدون آنکه بخواهیم ذهن ما درگیر موضوعات دیگر میشود. اینگونه به مرور و پس از گذشت مدت کوتاهی دیگر در آن مکان و زمان حضور ذهنی نداشته و به تبع آن سرعت گیرایی و درکمان کاهش مییابد. تکنیک تکرار درکی که از صحبت طرف مقابل دارم کمک میکند تا بر سخن گوینده تمرکز کنم و شنونده بهتری باشم.
5- باورهای شخصی: مراقب باورهای خود باشید. باورها عینکهایی هستند که ما دنیا را از پس آنها میبینیم. پس بر دریافت و ادارک ما بسیار تاثیر دارند. هر چقدر هم که در گوشدادن تلاش کنید اگر سخنان گوینده را از فیلتر باورهای خود عبور دهید موفقیت زیادی در درک او نخواهید داشت. درک و فهمیدن زمانی رخ میدهد که با باورهای طرف مقابل و از زوایه نگاه او به مسایل بنگرید
6- پرداختن به فعالیتهای دیگر: اگر قصد گوش دادن دارید واقعا گوش کنید و در محل حضور داشته باشید. نمیتوان در آن واحد هم به سخنان فرد دیگر گوش داد، هم نامه تایپ کرد و هم در ذهن خود موضوعی سوم را مروز کرد. اگر قصد گوش دادن دارید در مکان حضور داشته باشید تا علاوه بر شنیدن کلمات فرد احساس و رفتار و نگاه او را نیز دریابید. اینگونه پیام گوینده را کاملتر ادارک خواهید کرد.
7- بیتفاوت گوش دادن: اگر شنونده بدون هیچ نشانه، حرکت یا واکنشی سرجای خود میخکوب شود و فقط به گوینده نگاه کند برداشت منطقی گوینده احساس بیعلاقگی شنونده و بیتفاوتی او خواهد بود. اینگونه در واقع به گوینده پیغام میدهیم به موضوع صحبت علاقهای نداریم و بهتر است موضوع را هرچه سریعتر خاتمه دهد. در نقطه مقابل سعی کنید تماس چشمی با طرف مقابل داشته باشید و با تکان دادن سر یا حرکات صورت به او نشان دهید که در حال گوش دادن به سخنانش هستید.
بسیاری از عادتها و رفتارهای معمول افراد در واکنش به حرفهای دیگران مانع همدلی بوده و حس بدی را در فرد مقابل ایجاد میکند. جالب اینکه اکثر افراد بسیاری از این موانع را به عنوان روشی کارآمد در روابطشان مورد استفاده قرار میدهند. یعنی نه تنها این آگاهی را که این شیوههای ارتباطی از بین برنده همدلی است ندارند، بلکه با این تصور که استفاده از آنها میتواند حس خوبی به فرد مقابل بدهد و از روی عمد از آنها استفاده میکنند.
به عنوان مثال، مارشال روزنبرگ در کتاب ارتباط بدون خشونت به تجربهای که در این زمینه با دختر کوچکش داشت اشاره میکند:
یک روز دخترم وقتی در آینه نگاه میکرد گفت: «من به زشتی یک خوکم.»
من در واکنش به او گفتم: «تو زیباترین دختری هستی که خداوند خلق کرده است.»
او با اوقات تلخی نگاهی به من انداخت و فریاد کشید: «اَه، بابا!»، از اتاق بیرون رفت و در را محکم کوبید.
نکته: این مثال در این است که دلداری دادن و اطمینان بخشی در عین تعجب و برخلاف تصور عموم مردم حس بدی به فرد مقابل میدهد. آنچه افراد در واکنش به بیان نارضایتی و مشکل خود از فرد مقابل میخواهند همراهی و تایید است نه دلداری، همدردی و... .
اصلیترین موانع همدلی عبارت است از:
1- نصیحت کردن: از شایعترین و واضحترین موانع همدلی است که شاید تمامی افراد با مخرب بودن آن موافق باشند.
2- روی دست کسی بلند شدن: یعنی وقتی کسی مشکلش را مطرح میکند، ما جملاتی بگوییم مثل: "این که چیزی نیست، صبر کن ببین چه به سر من آمد". این کار نشانۀ بیتوجهی کامل به صحبتها و مشکلات فرد مقابل است. اگر میخواهیم راجع به مشکل خودمان صحبت کنیم میتوانیم در موقعی دیگر آن را مطرح کنیم نه اینکه زمانی به آن اشاره کنیم که موضوع گفتگو، مشکل فرد مقابل است. هدف ما در استفاده از این مانع این است که به فرد مقابل بگوییم مشکلش کوچک است و نباید خود را ناراحت کند. اما پیامی که منتقل میشود بیتوجهی به مشکل و پیام اوست.
3- آموزش دادن: اینکه به فرد مقابل بگوییم: "تمام مشکلات و مسائلی کهداری میتواند تبدیل به تجاربی آموزنده برایت شوند به شرطی که از آنها درس بگیری". و مواردی شبیه به این. این مورد هم تفاوت چندانی با نصیحت کردن ندارد و مشکلش این است که با هدف فرد مقابل از بیان مشکلش در تناقض است. اگر فرد مقابل به آموزش و منبعی برای حل مشکل و کسب تجربه باشد، خود بهتر از هر کس دیگری میتواند آن را پیدا کند و نیازی به توصیه ما ندارد. در حال حاضر تنها هدف او از بیان مشکلش برای ما فقط شنیده شدن است نه چیز دیگر. اگر ما در واکنش به حرفهای او به آموزش دادن و نصیحت بپردازیم، او در آینده، دیگر هیچ صحبتی راجع به مشکلاتش با ما نخواهد کرد.
4- دلداری دادن: در برخی مواقع فرد مقابل علاوه بر اینکه مشکلی دارد، خود را مسئول آن میداند و دلیل آن را نالایقی و اشتباهاتی میداند که خودش مرتکب شده. و مثلاً این طور فکر میکند که اگر کس دیگری به جای او بود این افتضاح و موقعیت ناخوشایند ایجاد نمیشد. کار اشتباه و یکی از موانع همدلی که در چنین مواقعی بسیاری از افراد به اشتباه از آن استفاده میکنند، دلداری دادن اوست. حرفهایی مثل این: "تقصیر تو نبود. تو بهترین کاری را که میتوانستی انجام دادی."
5- قصه گویی: اینکه شروع کنیم و موقعیت مشابهی را که در گذشته تجربه کردهایم تعریف کنیم. مثل این: "مشکل تو برای من یادآور زمانی است که خودم با چنین مسئلهای مواجه بودم و...".
این مورد معمولاً به نصیحت کردن و دادن راهکار ختم میشود. اگر هم این طور نباشد، بیانش هیچ کمکی به فرد مقابل نکرده و بیفایده است. چراکه موقعیت هیچ فردی هر چقدر هم که شبیه شرایط فردی دیگر باشد، با آن قابل مقایسه نیست. به این دلیل که اگر هم شرایط بیرونی شان یکسان باشد، این انسانها هستند که تفاوتهای بسیاری از هم دارند. برای ادامۀ مطالعه، به کتاب مراجعه کنید.
کتابهای مرتبط
ارتباطات انسانی در گردشگری
230,000 تومانوزن | 0.7 کیلوگرم |
---|---|
نام مولف |
زهرا طهماسبپور, علیاکبر فرهنگی |
شابک |
9786008731658 |
تعداد صفحه |
360 |
سال انتشار |
1400 |
نوبت چاپ |
سوم |
قطع کتاب |
وزیری |
نوع جلد |
شومیز |