بریده‌های کتاب

منظر، مقوله‌ای وابسته به مكان

منظر همان محيط نيست- محيط موجوديتي عيني دارد و در همه جا نيز حاضر است- بلكه موجوديتي است ارتباطي كه تنها در شرايط خاص ظاهر مي‌شود و حس ما را تحريك مي‌كند. منظر بدون ما وجود خارجي ندارد و ما نيز بدون منظر خودمان وجود خارجي نداريم، اساساً به همين دليل است كه وقتي دربارۀ منظر حرف مي‌زنيم، درواقع به خودمان ارجاع مي‌دهيم. «آگوستن برك»- متفكر فرانسوي حوزۀ منظر- پيشنهاد مي‌كند از كلمۀ مكان (Milieu) به‌معناي ارتباط جامعه با محيط استفاده كنيم. اين كلمه موجوديتي ارتباطي دارد كه از ميانجي‌هاي عيني و ذهني مختلفي تشكيل شده و منظر يكي از آن‌هاست. از گرد هم آمدن ميانجي‌ها معنايي حاصل مي‌شود كه آن را Mediance مي‌نامد. Mediance درواقع از گسست مدرن ميان عين و ذهن عبور كرده و ضمن اينكه دنياي اطراف ما را آكنده از ذهنيت (Subjectivite) خودمان مي‌كند، ما را با عينيت (Objectivite) دنياي خودمان (Milieu) نيز درگير مي‌سازد. بنابراين مديانس نه عيني است و نه ذهني بلكه «سيري» است؛ يعني در محدودۀ زماني تاريخ و در محدودۀ فضايي Milieu سيري را طي مي‌كند و عوامل عيني و ذهني را درهم مي‌آميزد و از تركيب آن دو، مكان را مي‌سازد. بنابراين منظر كه هم به تاريخ آغشته است و هم به مديانس، سيري به شمار مي‌رود؛ نه داده‌اي است عيني و نه توهمي ذهني. به همين دليل است كه نمي‌توان انتظار داشت كه در هر جايي و در هر زماني وجود داشته باشد، ولو اينكه در هر جايي و هر زماني، محيطي براي ديدن وجود داشته باشد.

منظر واژه‌اي است كه معاني گوناگوني دارد؛ از رايج‌ترين معناي آن يعني ادراك بصري به‌هم‌پيوستۀ يك نما يا يك قاب منظرۀ از پيش درنظرگرفته‌شده يا تصادفي، تا يك مكانيسم پيچيده كه امكان تبيين و پيش‌نمايش مكان‌هايي از جهان را مي‌دهد. اين مكان‌ها نتيجۀ تركيب فرايندهاي طبيعي و فرهنگي جهان از مواد معدني و زيستي، واقعيت بيروني عيني و دنياي خيال هستند.

موضوع منظر در مبحث مكان‌هاي انساني قرار مي‌گيرد؛ مبحثي كه مفروضات بيولوژيك، وجودشناسي و منطقي را داراست. منظر، يك نوع رابطه با محيط و يك نوع مكان است. مكاني كه وجود آن در گروي ارتباط با سوژه و ذهنيت موجود زنده است. واقعيت منظر مانند تمام واقعيات انساني برآمده از يك نوع «به‌مثابه» است. واقعيت برآمده از تركيب يك عينيت و حالتي كه اين عينيت خود را به‌مثابۀ آن نمايش مي‌دهد. شایان ذكر است دليل وقوع اين حالت وجود ماست. بنابراين محيط به‌مثابۀ منظر يك واقعيت است. منظر در اين تركيب نه صرفاً عيني و نه صرفاً ذهني بلكه سيار (Trajective) و در رفت‌وآمد است.

مكان، در محل تلاقي دو محور تاريخ و جغرافيا پديد مي‌آيد. مكان يك امر فيزيكي نيست و نمي‌تواند با جا، نقطۀ جغرافيايي و محل، يكي انگاشته شود. هر نقطه‌اي بر روي محل تلاقي اين دو محور نمايانگر وقوع يك حادثه در يك جاست كه موجب پيدايش مفهوم، تجربۀ مشترك افراد و هويت افراد در آن محل، كه به‌واسطۀ وقوع آن حادثه در هم آميخته، مي‌شود. تلاقي تاريخ و جغرافيا موجب پيدايش مفهومي است كه بشر امروز آن را «مكان» می‌نامد. مكان آنجايي است كه در آن حادثه‌اي رخ داده و رويدادي اتفاق افتاده است.

بنابراين منظر تنها عنصري عيني كه متشكل از اجزاي طبيعي باشد شناخته نمي‌شود، بلكه عنصري ذهني و فرهنگي نيز خواهد بود كه شكل‌گيري آن در اذهان مردم با تاريخ، اعتقادات ديني و اسطوره‌اي، اقليم، سنت زيست و امثال آن‌ها بوده است. منظر ميراثي است كه بايد بازديد شود. منظر نشان‌دهندۀ آن چيزي است كه حواس پنج‌گانۀ ما از جهان درك مي‌كند. علي‌رغم اين ظاهر ساده، مفهوم بسيار پيچيده‌اي را نهان مي‌دارد، زيرا بازگوكنندۀ گونه‌هاي متفاوت رابطۀ انسان با جهان‌هاي مادي و غيرمادي و با مكان زيست انساني و غيرانساني است.

منظر تركيبي است از ماده (قابل لمس) و ناظري كه آن ماده را مي‌بيند و تفسير مي‌كند. به‌مجرد وجود تصوير (ماده) و هست‌شدن ناظر به‌همراه اظهارنظر (نوعي دخالت و تفسير) راجع به آن ماده، منظر پديد مي‌آيد. چنانچه هركدام از طرفينِ تصوير يا ناظر حذف شوند، منظر از بين مي‌رود. منظر پديده‌اي است حاصل نگرش «پيوند ارگانيك جا با تاريخ (مكان)». منظر فرزند مكان است، فرزندي كه قابل تجزيه به پديدآورندگان خود نيست. منظر هم شكل دارد هم معنا. از اين روست كه منظر، بيان‌كنندۀ تفاوت زمين با سرزمين است.

به‌‌طوركلي منظر در تعاريف، همواره وابسته به دو عنصر اصلي است كه با حذف هريك، فهم منظر دچار مشكل مي‌شود؛ اول محيطي كه انسان را در بر مي‌گيرد و دوم انساني كه درصدد درك و ارتباط با محيط بدان ورود مي‌كند و در طول زمان در ذهن خود تصويرسازي مي‌كند. از اين رو، دانستن اين نكته ضروري است كه منظر موجودي است زنده و پويا كه از يك‌سو متأثر از انسان و نحوۀ ارتباط او با محيط است و از سوي ديگر، تداعي خاطراتي است كه در زمان‌هاي طولاني در بستر محيط روي داده و بر ارتباط انسان و منظر تأثير گذاشته و به‌دنبال آن، فرهنگ و تمدن آدميان را تغيير داده است. منظر را از يك‌سو نمي‌توان تنها در كالبد خلاصه كرد، چون منظر كيفيت و معنا را هم در بر دارد و از سوي ديگر نمي‌توان مفهومي تجريدي و انتزاعي دانست، چون آن را از طريق كالبد و حواس مي‌فهميم. لذا در برداشتي متعالي، منظر پديده‌اي است كه به‌واسطۀ ادراك ما از محيط و تفسير ذهن، توأمان حاصل مي‌شود.

ازآنجاكه مناظر، مقصد اصلي گردشگري به شمار مي‌روند، بنابراين براي دستيابي به معرفت از خلال گردشگري آن‌ها بايسته و شايسته است به‌عنوان قسمي از مكان و به‌مثابۀ يك كل كه چگونگي رابطۀ انسان با محيط را در بستر تاريخ با خود حمل مي‌كند نگريسته شود. لذا محدود كردن فهم آن صرفاً به عينيت قابل‌مشاهده منجر به دريافت داده‌هاي اطلاعاتي پراكنده و مجزا مي‌شود كه معرفت و كل‌نگري را نمي‌توان از آن انتظار داشت. بنابراين، مناظر در گردشگري به‌مثابۀ نظام معرفت، مكان‌هايي هستند كه دو جنبۀ عيني و ذهني آن‌ها توأمان بايد مورد خوانش قرار بگيرد.

نویسندگان و مولفان مرتبط

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *