معابد مهر و ناهيد در كنار سه عنصر مقدس كوه، آب و درخت برپا ميشدند. اين معابد بر فراز كوهها كه در كنار آنها چشمۀ آب و درخت وجود داشت بنا شدند. بيشتر اين مكانها در دوران رواج آيين زرتشت در ايران، به معابد زرتشتي تبدیل شدند؛ زماني كه مذهب زرتشت آيين رسمي دربار شد، نقش اهورامزدا بسيار مهم و اساسي بود، اما همچنان ايزدان آب و خورشيد، يعني آناهيتا و مهر، بهعنوان ياران اهورامزدا حضور داشتند. احترام به عناصر طبيعي، چون آب و آتش و گياه در گفتار و سفارشات زرتشت پيامبر نيز وجود داشت و از گذشته تداوم يافته بود؛ نيايش آتش و بزرگداشت آن در آتشكدهها برپا شد و برخي نيايشگاههاي موجود تبديل به آتشكده شد، برخي آتشكدهها تاكنون نيز دَر مهر خوانده ميشوند.
در دورۀ اسلامي، آيينهاي مذكور با قبول تغييرات زمان، همچنان تداوم يافته است. اما شخصيتهاي مداخلهكننده در آن بهجاي ايزدان پيشين، به اشخاص مقدس تاريخ اسلام بدل شده است.
همين اتفاق در دوران رواج آيين مسيحيت براي بسياري از معابد مهري مجدداً تكرار شد، با اين تفاوت كه اين بار، دين مسيح تحت تأييد قدرت اديان كهن ايران قرار گرفت؛ در ساخت بسياري از اماكن مقدس مسيحي در سرزمين فرهنگي ايران، از اماكن مقدس پيشين استفاده شده است.
در تمام نقاط كشور، اماكني با عنوان بيبي مطرح ميشود كه بنا به دلايل و شواهد بسيار نيايشگاههاي مهر و اَناهيد است. در لغتنامۀ دهخدا در ذيل كلمۀ بيبي، پس از درج معاني عادي، ميآورد: بيبي بهمعني سيدهآغاست و بسياري از آباديها در ايران وجود دارند كه با كلمۀ بيبي تركيب يافتهاند. داستان تمام اين بيبيان شباهت بسيار با يكديگر دارد.
شنيدهايم كه بيبي شهربانو، همسر امام حسين (ع)، پس از شهادت آن امام در كربلا بر ذوالجناح سوار شد و از واقعه فرار نمود تا به شهرري رسيد. در آنجا چون قاتلان در تعقيبش بودند در مقام كمك از خداوند ميخواست ياهو گويد، اشتباهاً يا كوه گفت و كوه سينه باز كرد و شهربانو در آن فرورفت و فقط چادرش بيرون ماند.
باز ميبينيم چنين داستان و باوري درمورد چهل دختر فردوس هم وجود دارد، روايتهاي محلي ميگويد در آنجا چهل دختر مشغول چرخريسي بودند كه حراميان به آنها حمله كردند و همگي به داخل شكاف كوهي داخل و پس از آن ناپديد شدهاند.
در شهر عقدا نيز زيارتگاهي است كه روايات زرتشتيان ميگويد يكي از دختران يزدگرد سوم را كه تازيان دنبال كرده بودند، به آغوش پارهسنگي در آن كوه پناه برد و كوه ايشان را در آغوش خويش گرفت و از گزند دشمنان رهايي يافت، هنوز زرتشتيان ايران به آن زيارتگاه ميروند و نذورات تقديم ميكنند.
همانند كوه عقدا جايي است در دامنۀ كوه شمال شرق يزد كه آن را پير سبز يا چكچك گويند و تقدس پير سبز از آن است كه بنابه باور زرتشتيان يكي ديگر از دختران يزدگرد سوم از بيداد و آزار تازيان به اين كوه پناه برد و در كوه فرو رفت.
همانگونه كه در اين چند مثال مشاهده شد اكثر مكانهايي كه با پسوند بيبي در فلات ايران وجود دارد بهگونهاي داستانشان در روايات مردمي با كوه ختم ميشود و يك بانو. در بخش مرتبط با نشانههاي معابد مهر و اَناهيد، درمورد تقدس كوه در اساطير ايران سخن رفت و درمورد جنسيت ايزد اَناهيد كه بانوست.
يكي ديگر از آثاري كه پيوسته با عنوان دختر است پُل است؛ پلهاي فراواني با عنوان پلدختر سراسر كشور قابل مشاهده است، اين پلها به روي رودخانه بسته ميشود و محل گذر عموم است و ارتباط ميان دو محله در يك شهر يا دو بخش از مملكت را امكانپذير ميكند. در پي هركدام از اين پلها، يك داستان كه مرتبط با يك زن است، نهفته است.
يكي از مشهورترين اين پلها، پلدختر شهر ميانه است كه به روي سرچشمۀ قزلاوزون (سپيدرود) بسته شده است. درمورد داستان پلدختر، مارسل ديولافوا، كه در سال 1881م به ايران سفر كرده، شرحي در سفرنامۀ خود ميآورد به اين قرار كه: ... در نيمۀ راه قافلانكوه در درۀ قزلازون آثار قلعۀ خرابي بود كه آن را قلعۀ دختر ميگفتند؛ درويشي همراه من بود، داستان اين پل را چنين نقل كرد كه يكي از پادشاهان ايران قديم دختري داشت زيبا، اين دختر از جنس بشر متنفر بود و در حال انزوا ميزيست و قلعهاي را براي زندگي خود ساخت؛ روزي چوپاني زيباروي گوسفندان خود را پايين كوه به چرا نگاه داشت، پسر چوپان از دور آفتاب طلعت دختر را ديد. چون راه ورود به قلعه نداشت، به نواختن آهنگ جانسوز مشغول شد و ترانههاي عاشقانه ساخت، پسر چوپان هر روز اين كار را ادامه داد تا كمكم دختر به رحم آمد و هر روز به شنيدن ترانههاي چوپان مينشست، بهار آمد و آب رودخانه طغيان كرد و پسرك چوپان نتوانست از آن طرف رودخانه خود را به اين طرف برساند و تا پاي قلعه پيش آيد. پس دخترك فرمان داد پلي بر رودخانه بسازند و اين پل موسوم گشت به پل دختر. در اين داستان نيز دو عنصر زن و رودخانه از عناصر مهم در آيين اَناهيد، مشاهده ميشود.
در تقسيمبندي ابنيۀ تاريخي ايران، عناوین جالب ديگری تحت عنوان قلعۀ دختر وجود دارد: قلعۀ دختر فارس؛ قلعۀ دختر ميانه؛ قلعۀ دختر شوشتر؛ و قلعۀ دختر كرمان.
در بررسي وضعيت جغرافيايي و نام اين قلاع كهن تاريخي، باز شما با نام بانو (دختر) و محل ساخت آن كه بر فراز كوه است و حضور چاه آب يا رودخانه در مجاورت آن برخورد ميكنيد كه تمام اين، نشانههاي نيايشگاههاي مهر و اَناهيد است.
کتابهای مرتبط
نویسندگان و مولفان مرتبط
نقدی بر کتاب اندیشههای فلسفی در گردشگری
کتاب «اندیشههای فلسفی در گردشگری» به ویراستاری جان ترایب، اثری عمیق و تأملبرانگیز است که به بررسی بنیانهای فلسفی گردشگری،...