بریده‌های کتاب

شیراز

شیراز را در سال 73ﻫ.ش محمد، پسر یوسف تکالی ساخته یا بازسازی کرده، اما قلعه‌ی روی کوهستان شمالی و دیوار بزرگ که قدیمی‌تر هستند، در دوران پیش از اسلام ساخته شدند. شیراز به دست حاکمان دیلمی پیشرفت کرد و زیباسازی در آن انجام گرفت. یکی از حاکمان آل‌بویه، ابوکالنجار سلطان‌الدوله، شیراز را با یک دیوار بیست کیلومتری مستحکم کرد. تیمور به شیراز یورش برد ولی دیوار بزرگ مانع او شد. سلسله‌های گوناگونی از اتابکان که والی فارس بودند، شهر را آراستند. برج‌ها به دست شریف‌الدین محمود شاه افزوده شدند و شهر دویست هزار ساکن داشت. در زمان صفویه بیشترِ اهمیت خود را از دست داد و تا سال 1047ﻫ.ش خرابه‌ای توصیف می‌شد. زیبایی معماری شیراز مربوط به کریم‌خان زند (1779-1751م.) است؛ کسی که در شیراز وکیل یا نایب‌السلطنه و دست‌نشانده‌ی صفوی خوانده شد. او دیوارهای سنگی را با ستون‌هایی با هشت و نیم متر ارتفاع و سه متر ضخامت بازسازی کرد و یک خندق را در بیرون شهر حفر کرد. درون شهر یک ارگ و کاخ، بازار، مساجد، مدرسه‌ها و کاروانسراهایی ساخت که نام او را دارند؛ اما خواجه آغامحمد خان قاجار، دیوارهای سنگی را تا زمین هموار و آنها را با دیوارهای گلی جایگزین کرد و شهر را از یک پایتخت به یک شهر ایالتی پایین کشید.
در 1198ﻫ.ش جنبش تنباکو رخ داد که رهبر آن یک ملای متعصب به نام حاجی سید علی‌اکبر بود. او بازداشت و سپس تبعید شد، ولی سال بعد اجازه‌ی بازگشت پیدا کرد. دوباره زندانی و مجبور به ترک شهر شد، ولی در 1272ﻫ.ش باز رهبر مهم شورش بود. در 1280ﻫ.ش شورش جدی دیگری روی داد که در آن دفاتر تلگراف ایرانیان از کار افتادند.
در 1308ﻫ.ش شیراز کاملا به دست لرهای قشقایی شورشی که منطقه را محاصره کردند، از بوشهر و اصفهان جدا شد. نیروهای حکومتی عقب‌نشینی کردند. سرانجام توافقی رضایت‌بخش حاصل شد.
ارک یا ارگ یک بنای با ابهت در حدود 72 متر مربع با دیوارهایی گلی و با برج‌هایی در چهار گوشه‌هاست که با آجرهای منظم آراسته شده است. اینجا محل اقامت افراد دولتی است. یک وجه ساختمان روبه‌روی میدان اصلی است. سمت شمال ارگ، یک ساختمان بزرگ بوده که پیشترها دیوان‌خانه یا تالار کریم‌خان زند نامیده می‌شده است. دروازه‌ای‌ طاقدار از میدان به سوی باغی زیبا باز می‌شود.
از میدان دسترسی به بازار کریم‌خان (بازار وکیل) وجود دارد که فاخرترین بازار ایران است و در مساحتی حدود 450 در 100 متر مربع از یک خیابان سرپوشیده با آجرهای زرد و قوسی‌ها تشکیل شده. یک ساختمان گنبددار با یک آب‌انبار و یک سکو در بالای آن، مکانی است که تجار در آنجا جمع می‌شوند. این سازه دارای پنجره‌های سقفی بیشمار است که به کمک درهایش، نور و هوای کافی وارد می‌شود. این بازار مخصوص تاجران کالاهای گوناگونی دارد که همگی آنها میدان‌های خاص خود را دارند و با کالاهای وارداتی از هند، قسطنطنیه، روسیه و آلمان پر می‌شوند. کالاهایی در بسته‌هایی اروپایی و هر گونه میوه به فراوانی پیدا می‌شود. از بازارها، دروازه‌ها به کاروانسراهای وسیع منتهی می‌شوند. در بازار کار کنده‌کاری روی نقره‌ در حد عالی انجام می‌شود و کالاهای معروف دیگر عبارت‌اند از بشقاب‌ها و دسته‌های قلیان میناکاری شده، خاتون‌بندی، انواع معرق روی چوب، برنج، نقره، عاج و استخوان رنگ‌ زده که در آن تکه‌های کوچک این مواد با چسب به هم وصل می‌شوند و سپس هم‌تراز می‌شوند و روی جعبه‌ها قرار می‌گیرند. برای یک مجموعه‌دار عتیقه، شیراز بهترین مکان است.
شیراز به‌عنوان دارالعلوم نیز شناخته می‌شود. در حدود پنجاه مسجد در منطقه وجود دارد و قدیمی‌ترین آنها مسجد جامع است که در 254ﻫ.ش عمرولیث رهبر صفاریان، برادر و جانشین یعقوب لیث ساخت. در مرکز حیاط اصلی یک ساختمان سنگی کوچک و مربع‌شکل است که همانند کعبه در مکه فرض می‌شود و دارای برج‌های مدور در گوشه‌ها و کتیبه‌های کوفی آبی‌رنگ دور آنها است که تاریخ 828ﻫ.ش (1450م.) را دارد. این بنا به نام خانه‌ی خدا شناخته می‌شود. در دیوار ساختمان اصلی، یک قطعه سنگ آذرین جا گذاشته شده که به‌مانند یک سنگ مقدس به نظر می‌رسد.
مسجد نو یک عمارت بزرگ است که از یک راهروی سرپوشیده دور تا دور حیاط تشکیل شده و گفته می‌شود در اصل کاخ اتابکان بوده که در 605 ﻫ.ش علی سعد بن زنگی، یکی از شاهزادگان، آن را بازسازی و به مسجد تبدیل کرد. چون پسرش مریض بود، با ملاها مشورت کرد و آنها او را نصیحت کردند که ارزشمندترین دارایی‌اش را وقف خدمت خدا کند. با انجام این کار پسرش سلامتی‌اش را به دست آورد. این مسجد بزرگ‌ترین مسجد در ایران است.
در همین میدان با فاصله‌ی کمی از ارگ، بزرگ‌ترین گنبد شیراز، گنبد فیروزه‌ای شاهچراغ دیده می‌شود که روی قبر یکی از پسران امام موسی کاظم(ع) در پشت یک چارچوب آهنی نقره‌ای قرار گرفته است. قبرهای دیگر متعلق به سید میراحمد و سید علاءالدین حسین، پسر امام موسی کاظم(ع) هستند.
از مساجد جدیدتر شیراز می‌توان به مسجد خان اشاره کرد که کریم خان زند ساخته است و به دلیل مرگش ناتمام ماند. یک مدرسه نیز به نام او وجود دارد. نام مدرسه‌ی دیگری به نام باباخان در بازار سبزی است که امروز در خرابه‌ها جا گرفته است. در تزیین مساجد کریم خان و بناها گل‌های سرخ، گل‌های گوناگون و رنگ‌های روشن بسیار به‌کار گرفته شده‌اند. یکی از کاروانسراهای اصلی، گمرک است که مخصوص تجار زرتشتی بوده است. کریم خان همچنین سه گرمابه عمومی در شیراز ساخته بود.
خانه‌ها کوچک و خیابان‌ها بیشتر باریک و کثیف هستند. بهترین بنای جدید ساخته شده، نزدیک کنسولگری بریتانیا، تلگرافخانه‌ی هند و اروپایی است. این بنا پیشتر یک کاخ بود و دارای یک حیاط فاخر سنگی با تالار و اتاق است. شیراز برای این بناها مشهور نشده است، بلکه برای باغ‌های گل سرخ و بلبل‌هایش و همچنین برای تاکستان‌های انگور و زادگاه سعدی و حافظ پرآوازه گشته است.
دو نوع شراب انگور سفید و قرمز در سبوها و بطری‌های شیشه‌ای به شیوه‌ی محلی تولید می‌شود. داستان جالبی درباره‌ی پیدایش شراب وجود دارد که گفتنش خالی از لطف نیست: جمشید چهارمین پادشاه پیشدادیان، نخستین کسی بود که شراب را درست کرد. او به‌شدت طرفدار انگور بود و مقداری از آن را در ظرفی بزرگ در سردابه‌ای نگهداری می‌کرد تا بعدتر مصرف کند. هنگامی‌که سر ظرف باز شد، دیدند انگورها تخمیر شده و آب آنها بسیار اسیدی است؛ طوری که شاه فکر کرد سمی است. او ظرف‌های مخمر انگور را -که بر روی آنها واژه‌ی سمی نوشته شده بود -در اتاقش گذاشت. از قضا یکی از زنان مورد علاقه‌اش از سردردهای پیاپی رنج می‌برد؛ درد به اندازه‌ای بود که او آرزوی مرگ می‌کرد. با مشاهده‌ی ظرفی که رویش سمی نوشته شده بود، آن را برداشت و محتویاتش را بلعید. شراب بر او غلبه کرد و به خواب ژرفی فرو رفت و سپس با حالی خوب بیدار شد. او خشنود از این درمان، آن قدر این عمل را تکرار کرد تا اینکه سم تمام شد! پادشاه از موضوع با خبر شد و زنش را مجبور کرد تا حقیقت را بگوید. بنابراین مقداری بیشتر از شراب ساخته شد و جمشید و درباریانش از نوشیدنی جدید نوشیدند. با توجه به شرایطی که منجر به کشف شراب شد، حتا امروز نیز در ایران به اسم زهر خوش شناخته می‌شود.
شیراز همواره برای باغ‌ها و آلاچیق‌هایش معروف بوده است. در داخل باغ‌ها سرو، چنار، کاج، بید و درختانی دیگر کاشته می‌شوند. جریان‌های آب در امتداد جوی‌ها یا به درون مخازن برخی از این باغ‌ها یا به حوض‌های عمارت‌های کلاه‌فرنگی هدایت می‌شوند. پیاده‌روها بیشتر به شکل خطی صاف از آجر و کاشی هستند. گاهی آب فواره‌ها و آبشارهای کوچک بر روی تکه‌های سنگ می‌ریزد.
در جاده کازرون باغ گلستان قرار دارد که گسترده‌ترین باغ کاشته شده با انواع درختان میوه و سرو به همراه یک آب‌انبار است. درست میان باغ، خانه‌ای است که به تازگی ساخته شده است.
شمالی‌ترین باغ در حدود هشت کیلومتر از شهر قرار دارد که به نام باغ تخت شناخته می‌شود. این کاخ را ابتدا قراچه یکی از اتابکان سلغر ساخت و به نام او تخت قراچه نام گرفت. هفتصد سال پس از آن آغامحمد خان یک کاخ را روی همین مکان ساخت، اما ساختمان را فتحعلی شاه، زمانی که والی فارس بود، کامل کرد. این کاخ بر بلندای تپه‌ای در شمال غرب شهر قرار داشت که دارای هفت طبقه بود. یک عمارت کلاه‌فرنگی دو طبقه در بالاترین سطح وجود داشت. دیوارها با درختان سرو و نارنج پوشیده می‌شوند، ولی امروز به‌سختی می‌توان اینجا را یک باغ نامید. آگاه شدم که شاه کنونی در زمان دیدار از شیراز در 1307ﻫ.ش مقداری پول برای تعمیر ساختمان اهدا کرد.
در سمت راست جاده‌ی اصفهان منتهی به شیراز، باغ نو قرار دارد که امروز دارایی بانک شاهی ایران است و مدیری در آن مستقر است. در هر دو طرف جاده‌ی اصلی به شیراز از دروازه‌ی الله اکبر، باغ‌هایی قرار دارد که دوتای آنها در سمت شرق هستند: چهل‌تَن، آرامگاه چهل درویش مدفون شده. و هفت‌تَن، آرامگاهی که کریم خان روی بقایای جسد هفت فرد مقدس ساخت و یکی از آنها سلطان شجاع از شاهزادگان قدیمی فارس است- محفلی برای درویشان هستند.
در سوی دیگر جاده‌ی اصفهان و کمی بالاتر از حافظیه، باغ جهان‌نما است که به نام باغ وکیل در زمان کریم خان شناخته می‌شد؛ اما نامش را فتحعلی شاه تغییر داد و یک خانه‌ی تابستانی در آنجا بنا کرد. این فضا شامل یک محوطه‌ی محصور با سروهای کوچک در حدود 180 متر مربع است. در 1200ﻫ.ش سی.تی.ریچ بریتانیایی مقیم بغداد و سیاح کردستان، اینجا از وبا جان داد و در باغ دفن شد.
کمی بالاتر از همین سمت جاده، باغ دلگشا قرار گرفته است که حاج ابراهیم خان کلانتر آن را گسترش داد و با جویی که از سعدیه جریان داشت، آبیاری می‌شد. به این باغ، کوچه‌ها، درختان و مخازن آن خوب رسیدگی شده است. به‌سختی می‌توان گفت که کدام یک زیباتر است؛ باغ دلگشا یا باغ گلستان.
دقیقا پایین شهر نزدیک هتل فارس و روبه‌روی گراند هتل، باغ ملی است که به‌تازگی ساخته شده و در راستای کنسولگری انگلستان قرار دارد. این یک باغ عمومی است که کنار خیابانی دوطرفه برای ماشین‌ها و پیاده‌رو قرار دارد و در میان آن یک حوض با فواره‌ی آب ساخته شده است. در پایان روز زمانی که مردم کارشان تمام می‌شود، به این باغ می‌آیند و می‌نشینند و با یکدیگر صحبت می‌کنند. پایین‌تر در همان خیابان کنسولگری بریتانیا وجود دارد.
دو مکان مورد علاقه‌ی مردم آرامگاه‌های سعدی و حافظ هستند. شیخ مصلح‌الدین ملقب به سعدی حدود 585 یا 589ﻫ.ش در شیراز به دنیا آمد و در 670 ﻫ.ش درگذشت. او زندگی پر فراز و نشیبی داشت: به هند، آفریقا و آسیای صغیر سفر کرد؛ بیش از یک سفر به مکه داشت؛ توسط صلیبیان طرابلس زندانی شد و به‌عنوان برده به کندن خندق‌ها گماشته شد؛ یک تاجر حلب او را با ده دینار خرید و با بهای صد دینار دخترش را به ازدواج او درآورد که بداخلاق بود؛ بنابراین ازدواجشان شاد نبود. یک روز زنش از کوره در رفت و شروع به شماتت سعدی کرد: آیا تو همان نیستی که پدرم با ده دینار خرید؟. سعدی گفت: بله او مرا با ده دینار خرید و با صد دینار به تو فروخت. سپس با ابیاتی که در کتاب گلستان آمده است اضافه کرد:
شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی

شبانگه کارد بر حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید

که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی

دو اثر اصلی سعدی که بیشترین شهرت را دارند، گلستان (باغ گل سرخ) و بوستان هستند. مزار او در پای کوه در یک گودی، در دو کیلومتری شمال شرق شهر -که سعدیه نامیده می‌شود- قرار دارد. آرامگاه در یک باغ محصور پر از سپیدار، سرو و بوته‌های گل سرخ است. ساختمان آن دو طبقه و دارای تعدادی اتاق کوچک در مرکز به همراه یک ایوان طاقدار در هر دو طرف است. ورود به اتاقی که در آن تابوت سنگی شاعر گرانقدر قرار دارد، از دری بزرگ است. دیوارهای پهن اتاق سفیدکاری شده و یک قالیچه‌ی ایرانی زیبا کف اتاق پهن شده است. تابوت یک سنگ مستطیل شکل است که اشعاری از سعدی روی آن حک شده. در اینجا همچنین یک نسخه‌ی خطی از اشعار سعدی به همراه تصویر او نگهداری می‌شود.
در پشت و شمال باغ، یک پلکان طولانی به سمت پایین به یک سرچشمه‌ی قنات می‌رسد که به دلیل وجود سعدی، مقدس به شمار می‌آید؛ آب این قنات باغ دلگشا را نیز آبیاری می‌کند. مسیر در یک تالار سنگی کوچک پایان می‌یابد. از سمت شمال آب یک چشمه به جلو جاری است و به استخری می‌ریزد که پله‌های سنگی دارد و آب از استخر درون صخره مقابل ناپدید می‌شود.
در تپه‌های بالای سعدیه و در طرف شرق دروازه‌ی الله اکبر، آبراهی بزرگ کشیده شده است که به یک گذرگاه طاقدار درون صخره می‌رسد که به نام گهواره‌ی دیو شناخته می‌شود. کمی به طرف مشرق روی نوک یک قله، بقایای قلعه‌بندر است که احتمالا ویرانه‌های یک قلعه‌ی ساسانی است. در اینجا دو چاه عمیق وجود دارد که بزرگ‌ترین آنها به نام چاه علی‌بندر از عمقی نامعلوم برخوردار است و یک شکاف دراز با عمق زیاد دارد که برای انداختن زنان بی‌وفا در آن استفاده می‌شده است! سومین چشمه با یک آبگیر در پایین و یک مجموعه پله، به نام مرتضی علی شناخته می‌شود. این چشمه زائرانی را به خود جذب می‌کند که به آبی آن -به مانند آبی مقدس- احترام می‌گذراند. شاید آتشکده‌ای قدیمی در اینجا قرار داشته است و گفته می‌شود که چشمه به نشان یک معجزه جوشیده و آتش‌های زرتشتیان را -در زمان ورود دین محمد(ص) به ایران- فرو نشانده است.
نزدیک منطقه‌ی چهل‌تَن و هفت‌تَن در حاشیه‌ی شمالی شهر، در گورستانی به نام حافظیه، آرامگاه حافظ وجود دارد. او به نام محمد شمس‌الدین در ابتدای قرن (چهارده میلادی) به دنیا آمد و در 767ﻫ.ش از دنیا رفت. این محوطه شامل یک گورستان و یک باغ جدا از خانه‌ی تابستانی است. اشعار شاعر بر روی مزار را اشرف افغان از بین برد. نادر شاه سنگ گور را تعمیر کرد، اما تکه مرمر اصلی که روی آن یک سرو حجاری شده بود را کریم خان برد. سنگ قبر که یک تکه مرمر زرد است و با اشعار شاعر کنده‌کاری شده به خوبی نگهداری می‌شود و در بالای آن نوشته‌ای عربی در مورد ماهیت ابدی خدا نقش شده است. در پایین تاریخ مرگ شاعر حجاری شده که 767ﻫ.ش است. کل منطقه زیر سایه سپیدارها، سروها و افراها قرار می‌گیرد و آنجا همچنین بناهای دیگری وجود دارند که به روحانیان، زائران و درویشان پناه می‌دهد.
عشق و شراب موضوعات اساسی اشعار حافظ هستند و این چنین او خودش را در برابر شرع زمانه‌اش قرار داده بود. بی‌اعتنایی او به ظواهر تقوا، منجر به طرد او شد. هنگامی‌که از دنیا رفت، ملاها نپذیرفتند که برای او تشریفات اسلامی را ادا نمایند. خوشبختانه دوستان بسیاری داشت و یک جدال بزرگ صورت گرفت. در نهایت قرار شد برای تصمیم‌گیری اینکه آیا او باید خاکسپاری مناسب داشته باشد یا خیر، تفالی به اشعارش زده شود و تعدادی از اشعارش به‌تصادف بیرون کشیده شوند. یک کودک برای بیرون کشیدن یکی از غزل‌ها از درون کوزه انتخاب شد و سرنوشت این‌گونه دست کودک را هدایت کرد:
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت

این فالی خجسته بود؛ بنابراین بدنش به‌خوبی به خاک سپرده شد. آرامگاه حافظ، مکانی مقدس برای مشتاقان دور و نزدیک او است و مردم دفن شدن در کنار او را افتخار می‌دانند. دقیقا در بیرون آرامگاه، گاهی مردی با یک استکان چای به سمت مسافران می‌آید و می‌گوید که این چای از آب رکن‌آباد -که به دست حافظ جاودان شده- درست شده است. این چای بسیار شیرین است، زیرا او مقدار زیادی شکر در آن ریخته است.
کمی دورتر از مزار حافظ، جویی باریک وجود دارد که به سمت پایین تپه جریان دارد و آن‌قدر کم‌آب است که مسافران بدون توجه از کنارش می‌گذرند. این همان رکن‌آباد مشهور است که حافظ چنین توصیفش کرده است:
خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش

ز رکن‌آباد ما صد لوحش الله
که عمر خضر می‌بخشد زلالش

ارتفاع شیراز از سطح دریا، 1600 متر است. در اقلیم خشک آن تب فصلی متناوب بسیار شایع است. اروپایی‌ها در شیراز به بی‌خوابی و کج‌خلقی مبتلا می‌شوند. جمعیت شیراز حدود شصت هزار نفر با پنجاه نفر زرتشتی است. متاسفانه زرتشتیان هیچ موبد، آتشکده یا دخمه‌ای ندارند. آنها جسد مردگان را در زمین دفن می‌کنند و سنگ‌هایی را روی آنها قرار می‌دهند. مردمانی روراست، سختکوش و در نزد همگان محترم هستند؛ اگرچه بسیاری از آنها به دین بهایی رو آورده‌اند.
در همسایگی شیراز تعدادی از ویرانه‌های هخامنشی و ساسانی هستند که بدون ماشین نمی‌توان به آنجا رفت: روی یک تپه، شش کیلومتر به سمت جنوب شرقی در تخت ابونصر ، بقایای سه ایوان سنگی به همراه سنگ‌نگاره‌هایی در طرف داخلی چارچوب‌ها دیده می‌شود؛ اگرچه اکنون سنگ‌ها واژگون شده‌اند؛ نزدیک دریاچه‌ی مهارلو سه نقش‌برجسته وجود دارد که در صخره حجاری شده‌اند. آنها را بینینگ ، نقش بورمدیلک نام گذاشته است.
در یازده کیلومتری جنوب شرق، تالاب قره باغ وجود دارد که می‌توان در آن شکار کرد. تالاب در انتهای بالای یک دره جای دارد که انتهای پایین آن را دریاچه‌ی نمک مهارلو پر می‌کند و در آن رودی جریان دارد که دشت شیراز را آبیاری می‌کند. در امتداد ساحل جنوبی راه کاروان‌رو به داراب می‌رسد.
به سمت شمال شرق در جاده‌ی شیراز به کرمان دریاچه‌ی نیریز -که دومین دریاچه بزرگ در ایران است- با بند امیر بر روی آن قرار دارد. آب آن به شدت نمکی است و در فصول خشک یک پوسته کلفت از نمک روی آن قرار می‌گیرد.
جاده‌ی قدیمی پارسه به شیراز از راه بند امیر گذرپذیر است. شانزده کیلومتر پایین‌تر، پس از رسیدن رود کُر به پُلوار، پلی با سیزده طاق آن را قطع می‌کند. این جریان پایینی رودخانه، به نام بند امیر است. در زمان اسدالدوله، کناره‌های رود یا باغ‌ها، کاخ‌ها و آبشارها -که مدت‌ها قبل از بین رفته‌اند- آراسته می‌شدند. در این باره شعرهای توماس مور همیشه به یاد خواهند ماند:
1. یک باغ گل سرخ در بند امیر و بلبلی که در تمام روز در آن می‌خواند؛ در زمان کودکی من، رویایی شیرین بود که بنشینم و به آهنگ پرندگان گوش بسپارم. باغ و موسیقی آن را هرگز فراموش نخواهم کرد؛ بارها در زمان برآمدن شکوفه‌ها فکر می‌کنم که آیا هنوز بلبل در آنجا هست؟ آیا گل‌های سرخ هنوز نزدیک بند امیر می‌درخشند؟
2. نه! گل سرخ‌ها که بر فراز امواج بودند، پژمرده می‌شدند، اما برخی شکوفه‌ها که با هم جمع می‌شدند می‌درخشیدند و شبنم از گل‌هایشان می‌چکید. آنها تمام تابستان بوی خوش می‌دادند، زمانی که تابستان رفته بود. بدین سان خاطره‌ای خوش می‌ماند، پیش از اینکه بمیرد. رایحه‌ای که از آن یک نفس برای سال‌ها پر می‌شود، بدین سان در روح من می‌درخشد، همان‌طور که به چشمان من نور می‌دهد، آیا آن باغ روی ساحل بند امیر آرام است. برای ادامه، به کتاب مراجعه کنید.

کتاب‌های مرتبط

راهنمای سفر به ایران

350,000 تومان
وزن 0.5 کیلوگرم
نام مولف

رستم خارگات

نام مترجم

حمید رضا پور برات ابو زید آبادی, سارا سادات مکیان

شابک

9789642827541

تعداد صفحه

558

سال انتشار

1403

قطع کتاب

وزیری

نوبت چاپ

اول

نوع جلد

شومیز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *