راهسازی در کشور ایران پیشینهای بس طولانی دارد. در زمان هخامنشیان، راهی احداث شده بود که از شوش به لیدیه، همدان و تختجمشید میرفت. یکی از راههای مشهور کهن جاده ابریشم است که آسیا را به اروپا میرساند. این جاده از بیشتر شهرها گذر میکرد و دو یا سه شاخه میشد. جادههای ایران در کتاب المسالک و الممالک استخری بهدقت معرفی شدهاند. در گذشته چند شاهراه وجود داشت که از تیسفون به مرو میرفت، یا از بغداد به توس و ... . این راهها کمابیش همان مسیرهایی هستند که امروزه با خودرو پیموده میشوند.
در گذشته، گاه راهها را سنگفرش میکردهاند؛ برای نمونه، در زمان صفویان جادهای بود که از عباسآباد بهشهر آغاز میشد، از کویر ورامین میگذشت و به نزدیکی حسنآباد میرسید و بهسوی کاشان و اصفهان میرفت. بیشتر بخشهای آن سنگفرش شده بود و هنوز آثار آن برجاست. از این بیش، راه شاهی و جاده ابریشم هم سنگفرش بود. در زمان ساسانیان، راهی بود که از شهر گور در فیروزآباد آغاز میشد و به استخر و سپس به شیراز میرفت. بخشی از آن در نزدیکی تنگاب فیروزآباد که از کوه میگذشته، هنوز برجاست.
همچنین آثار جاده کهن پاسارگاد به تختجمشید، که از بریدگی کوه میگذرد، هنوز در کوه یافت میشود.
ساختمانهای میانراهی
در گذشته در کنار راهها، ساختمانهایی برای آسودن مسافران ساخته میشد؛ ساختمانهایی مانند کاروانسرا، رباط، سابات و لنگرگاه. چنین ساختمانهایی هنوز در برخی راههای کویری یافت میشوند. شاید در همه کتابهایی که درباره تاریخ و جغرافیای ایران نوشته شده و در همه سفرنامههای جهانگردان از توجه ایرانیان به راه و ساختمانهای مرتبط با آن سخن رفته باشد. پهناوری سرزمین ایران و دوری شهرها و آبادیها و کشورهای همسایه، راههای پاکیزه و امن را طلب میکرد. برای اینکه کاروانها در بیابان راه خود را بیابند، برجها و میلها برافراشته شدند که از دور رهسپاران را راهنمایی کنند.
کاربات: پیش از اسلام به کاروانسراها کاربات گفته میشد. کاربات جایگاهی برای آسودن کاروانیان بود و مانند رباط، اتاق، حوض و پایاب داشت.
مهمانخانه: در کنار شهرهای نامی و آباد -بهویژه پایتختها- کاروانسراهای بزرگ، زیبا و باشکوهی بود که مهمانخانه نام داشت. نمونه آن مهمانخانه بزرگ شاهعباسی در کاشان، کاروانسرای مادرشاه (عباسی) اصفهان و کاروانسرای وزیر در قزوین است.
بیرون شهرهای آباد و بزرگ ساختمانهایی به نام دسکره برای آسایش پادشاهان و امیران بوده که هنگام شکار و خوشگذرانی از آن بهره میبردند. تنها چند نمونه از این کوشکها برجا مانده که بهکلی دستخوش دگرگونی شدهاند. مانند دسکره جبلیه کرمان یا گنبد گبران و زنگیان یزد.
خان: خان همان کاروانسراست و در زبان تازی بهجای کاروانسرا بهکار میرفته است.
سابات: سابات ساختمانی ساده در میان راهها برای آسودن کوتاه مسافران بود. در بیرون از شهرها و دور از آبادیها، نزدیک به 20 تا 30 متر از یک جاده، سرپوشیده میشده و تختگاه و سکوهایی در دوسوی آن برای آسودن و نشستن مسافران ساخته میشد و یک آبانبار هم کنار آن. بسیاری از ساباتها ویران شدهاند. تنها چند نمونه از آنها بر سر راه یزد به نایین هنوز برجا مانده است.
لنگر: در گذشته به مسافتی که یک کاروان یا گروهی از مسافران میتوانستند در یک روز بپیمایند، مرحله میگفتند. مرحله دو گونه بود: یکی سبک و دیگری سنگین. اگر میان دو شهر، آبادیهایی بود و جایی برای آسودن در آنها یافت میشد، مرحله سبک نامیده میشد. در مرحله سبک، فاصله میان منزلگاهها کوتاه بود. این منزلگاهها را لنگر مینامیدند.
اگر در میان راه، آبادی کمتر بود و تعداد لنگرها کمتر میشد و فاصله میان دو لنگر هم بیشتر، مرحله سنگین نامیده میشد. مرحله سبک نزدیک به چهار فرسخ بوده و مرحله سنگین نزدیک به شش فرسخ، که بیشترین حد تابوتوان شتر و اسب در پیمودن راه بود. معمولاً تلاش میشده که دو مرحله سنگین پشت سر هم نباشند و لنگرها را به فاصلهای از هم میساختند که میان دو مرحله سنگین، یک مرحله سبک باشد. ساباتها را در مرحله سنگین میساختند و لنگرها را در مرحله سبک. هردو ساختمان همیشه انباری برای آب موردنیاز مردم و چهارپایان داشتهاند که گاه همچون آبگیر یا حوض روباز در وسط بیابان بود که با آب باران پر میشد و گاه خزانهای سرپوشیده بود. یکی از ساباتهای برجامانده نزدیک عقدا بر سر راه یزد به میبد است.
رباط: در میان نام ساختمانهایی که بیرون از شهر و در کنار جادهها به گوش میخورد، نام کربات یا کارباط، این واقعیت را میرساند که کاروانها حتی در دشتهای طویل و پهناور نیز بیسروسامان نمیماندند و بهآسانی و آسودگی، کالا و مسافر را از خاور به باختر و از شمال به جنوب میبردند.
میل: هرچند بیشتر میلهای راهنما در سراسر ایران تبدیل به آرامگاه شدهاند، ولی از نام میل بهخوبی برمیآید که نخست اینگونه ساختمانها برای راهنمایی یا آسودن مسافران ساخته شده بود، ولی پس از آن گاهی تبدیل به آرامگاه سازنده خود یا بزرگی میشد که در آن نزدیکی یا در هنگام سفر در گذشته بود.
کاروانسرا: کاروانسراها در ایران از پیشینه زیادی برخوردارند و از ساختمانهای مهم در معماری ایران بهشمار میآیند. از دید معماری میتوان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: میانسرادار و بسته.
کاروانسراهای میانسرادار دارای یک درآیگاه بلند و دالانی هستند که به درون میانسرا راه مییابد. گرداگرد میانسرا، اتاقها و آغلها جای دارند. دالان دارای یک اتاق با صفهای در پیشگاه آن است که در گذشته، دالاندارِ کاروانسرا در آن مینشسته است. روبهروی آن و در سوی دیگر دالان، دکانی است که چیزهایی که مسافران به آنها نیاز داشتند در آن به فروش میرسید. گرداگرد میانسرا، ایوانچههایی است که در پس آنها، اتاقها جای دارند. کاروانسراهای کهن، ایوانچه نداشته، از میانسرا، یک راست به اتاق دسترسی داشتهاند. چهار گوشه میانسرا، فضاهایی بزرگتر دارد که یا سرگشاده یا سرپوشیده است. اینها آغل چهارپایان سواری یا بارکش به حساب میآمدند. میانسرا گاه بسیار ساده است. تنها حوض یا پایابی در میان آن است و گرداگرد آن، آخور ستوران.
اتاقهای کاروانسرا در نداشتند. در یک کاروان، معمولاً زنها درون اتاقها جای میگرفتند و پردهای در برابر ایوانچه آویزان میکردند و کارهای آشپزی در ایوانچه انجام میشد. دیوار هر ایوانچه، یک اجاق و روبهروی آن یک طاقچه داشت. هر اتاق نیز یک طاقچه و یک آتشدان داشته است. آتشدان ایوانچه بزرگتر و گودتر بود. چون در آن خوراک پخته میشد و در آن هیزم میسوزاندند. در کنار کاروانسراها همواره آبانباری هم وجود داشت که از آب باران پر میشد، بهویژه در جاهایی که آب روان نداشت.
کاروانسراهای بسته میانسرا نداشتند و بیشتر در سرزمینهای سردسیری ساخته میشدند. بهجای میانسرا، گنبدخانهای در میان آنها ساخته میشد. برخی کاروانسراها همانند دژ بودند و برج و بارو داشتند. برج و باروهای کاروانسرا با برج و باروی دژ تفاوت داشت.
بیشتر کاروانسراهای صفویان بهگونه چهارایوانیاند. یک ایوان به درآیگاه میپیوسته و ایوان روبهروی آن یا جای کاروانسالار بود، یا یک اتاق ویژه که بزرگ کاروان در آن منزل میکرد. دو ایوان دیگر هم، یکی مسجد و دیگری برای گردهمایی کاروانیان و گفتوگو بود.
کاروانسراها با طرحهای گوناگون ساخته شدهاند. گوناگونی طرح کاروانسراها را میتوان با بررسی کاروانسراهای یک مسیر بهخوبی دریافت؛ برای نمونه به کاروانسراهای مسیر تهران به مشهد توجه کنیم. در نزدیکی سمنان، کاروانسرای لاسجرد است. سپس کاروانسرایی در خود شهر سمنان. پس از آن کاروانسرای آهوان که افزون بر دژ انوشیروان، روبهروی آن یک کاروانسرای بازمانده از صفویان است. اگر راه را دنبال کنیم، از دامغان، نیشابور و سبزوار میگذریم که هرکدام از کاروانسراهای سر راه آن، شکل ویژهای دارند.
بیشتر کاروانسراها، درآیگاه و سردری بلند، و نیز چند صفه در گرد درآیگاه دارند. صفهها سکوهایی سرپوشیده بودند که مسافرانی که نمیخواستند زمان چندانی لنگر اندازند و قصد ماندن نداشتند از همین سکوها بهرهگیری میکردند و به درون نمیرفتند. گاهی هم کاروانسرا پر میشد و درون جا نبود و از این سکوها بهرهگیری میشد. بهجز سردر، دیگر نماهای کاروانسرا ساده بود. آخرین کاروانسراها در ایران در زمان محمدشاه و ناصرالدینشاه ساخته شدند. پس از آنها دیگر کاروانسرایی ساخته نشد.
میل و منار
در کنار راههای ایران، بهویژه در دل کویر، ساختمانهای بلندی به نام میل یافت میشوند که از فرسنگها دورتر دیده میشوند. اینگونه ساختمانها نخست برای راهنمایی رهگذران راه ساخته شد، هرچند که امروز بیشتر آنها آرامگاه شده است. اگر کسی از دشتهای پهناور ایران و بهویژه از کوره راه یزد به طبس گذشته باشد، با دیدن تپههای بزرگ ریگ روان که هرروز جای آنها دگرگون میشود، درمییابد که نیاز به میل و مناره در کنار راهها حتی از رباط و کاروانسرا هم واجبتر بوده است. در جنگلها نیز رهگذران راه خود را گم میکردند. تاریکی و انبوه درختان مانع از آن میشد که مسافران راه درست را بیابند.
درباره منارههای راهنما نیز چنین است؛ برای نمونه، مناره کج کاشان یا منار نزدیک آرامگاه ارسلان جاذب در سنگبست خراسان، بیآنکه پیوندی با مسجد یا ساختمان دینی دیگری داشته باشند، در جایی برپا شدند که راههایی چند بدانجا میرسید یا از کنار آنها میگذشت.
منار پیش از آنکه در جای خود (یعنی بردوش درگاهها و تکیهگاههای مسجد) بنشیند، در کنار ساختمانهای مذهبی برای راهنمایی و بهجای مأذنه و گلدسته بهکار میرفت؛ برای نمونه، مناره دارالضیافه در اصفهان درست نشاندهنده و راهنمای مهمانخانهای بود که درویشان و غریبان را به مهمانی شام و ناهار میخواند. یا منار مسجد ساوه گویا ساوه یا باجگاه را نشان میداده است. برخی میلها بیهیچ گمانی راهنما بودهاند؛ مانند میل نادری.
در گذشته در شب و روزهای مهآلود و طوفانی و تاریک، بر فراز برخی از میلها و منارهها آتش افروخته میشد. برج نورآباد ممسنی فارس که در کنار شاهراه فارس بود با فروغ خود رهگذران را راهنمایی میکرد. در کنار راه گرگان، بر روی یک تپه، برجی است که امروز آن را گنبد قابوس مینامند. جایگاه این برج و بسیاری از برجهای مانند آن اثبات میکند که اینها نخست برای راهنما بودن ساخته شدهاند.
درباره میلهای دریایی باید گفت که در گذشته خشابه و خشبات نامیده میشدند. این برجها در کنار دریاچههای درون ایران یافت میشوند؛ مانند برج پارچین ورامین که روزگاری در کنار دریاچه ساوه برپا شده بود. برای ادامه، به کتاب مراجعه کنید.
کتابهای مرتبط
آشنایی با میراث فرهنگی (ملموس و نا ملموس)
145,000 تومانوزن | 0.5 کیلوگرم |
---|---|
نام مولف |
سمیه مراقی, سید حسین اکبری فراگرد |
شابک |
9786227239881 |
تعداد صفحه |
247 |
سال انتشار |
1401 |
نوبت چاپ |
اول |
قطع کتاب |
وزیری |
نوع جلد |
شومیز |