بخشی از کتاب كارآفرینی دانشگاهی شركت های دانشگاه بنیان و خلق ثروت
شرکتهای دانشگاه بنیان، یک پدیدهی در حال رشد محسوب میشوند؛ از زمان تصویب قانون بای- دال در دهه 1980 تا پایان سال 2000، حدود 3367 شرکت دانشگاه بنیان در آمریکا تاسیس شدند. اگر چه با در نظر گرفتن تعداد قابل توجه اعضای هیات علمی و دانشجویان در دانشگاهها این عدد چندان هم قابل توجه نیست. در حقیقت دی جرجیو و شین (2003) گزارش میدهند که از 1993 تا 1998، هر دانشگاه آمریکایی به طور میانگین دو شرکت دانشگاه بنیان در سال راهاندازی کرده است. این تعداد از منظر مقایسه با سایر فعالیتهای کارآفرینانهای که در دانشگاههای آمریکا اتفاق میافتد نیز همچنان کوچک است. در حالی که مقایسه مستقیم دادههای مرتبط با دیگر انواع فعالیتهای کارآفرینانه دانشگاهی با دادههای پرسمن (2002) در رابطه با شرکتهای دانشگاه بنیان در دسترس نیست؛ اما رجوع به دادههای غیرمستقیم نشان میدهد فعالیت شرکتهای دانشگاه بنیان سهم کوچکی از فعالیتهای کارآفرینی که به واسطهی دانشگاه اتفاق میافتد را در بر میگیرد. برای مثال، ریچتر (1986) تخمین میزند که در یک بازهی مطالعاتی چهار ساله حدود 3.3 درصد از اعضای هیأت علمی تمام وقت علوم پایه و مهندسی در دانشگاههای آمریکا یا به عبارتی نزدیک به 3000 نفر برای کسب و کارهای تجاری خود کار میکردند. این عدد، با در نظر گرفتن عامل زمان، نشان دهندهی رشد کم شرکت دانشگاه بنیان در سال و لذا باقی ماندن این دست از شرکتها در مرحلهی تولد است.
در یک مطالعه که به مقایسهی فعالیتهای کارآفرینانهی دانشگاهی و فعالیت شرکتهای دانشگاه بنیان میپردازد، آلن و نورلینگ (1991) تعداد 912 هیات علمی دانشگاه را در رشتههای علوم پایه، مهندسی، کسب و کار و پزشکی در 40 دانشگاه آمریکا مورد پیمایش قرار داده و از آنها در مورد فعالیتهای کارآفرینانه شان پرسیده شد. نتایج نشان داد که 16.2 درصد از اعضای دانشگاهی درگیر تشکیل شرکت هستند، که تنها 4.4 درصد از آنها بر اساس تحقیقات دانشگاهی شکل گرفتهاند. در بهترین حالت، این دادهها بیان میکنند فعالیت شرکتهای دانشگاه بنیان به اندازهی یک چهارمِ کل فعالیتهای کارآفرینانهی دانشگاهی میباشد.
در حالی که شرکتهای دانشگاه بنیان موجودیتهای کمتر شناخته شدهای هستند، با این وجود بسیار حائز اهمیت میباشند. شرکتهای دانشگاه بنیان حداقل به پنج دلیل دارای اهمیت میباشند؛ آنها اقتصاد منطقهی خود را ارتقاء میدهند، آنها برای تجاریسازی فناوریهای دانشگاهی مفید هستند، آنها به دانشگاهها در کسب ماموریتهای اصلی پژوهشی و آموزشی خود کمک میکنند، آنها به طور معمول شرکتهایی با عملکرد بالا هستند؛ و اینکه آنها درآمد بیشتری را برای دانشگاهها نسبت به اعطای مجوز فناوری به شرکتهای بیرونی فراهم میکنند. ادامهی فصل این موضوعات را در رابطه با اهمیت شرکتهای دانشگاه بنیان مورد بحث قرار میدهد.
شرکتهای دانشگاه بنیان توسعه اقتصادی را ترغیب و تشویق میکنند
شرکتهای دانشگاه بنیان موجودیتهای مهمی برای تشویق توسعه اقتصاد منطقهای هستند. محققان چهار مسیر شناسایی کردهاند که در آن شرکتهای دانشگاه بنیان فعالیت اقتصاد منطقهای را توسعه میدهند؛ نخست، این دست از شرکتها ارزش اقتصادی قابل توجهی را به وسیلهی خلق محصولات نوآور و ارزشمند برای مشتریان فراهم میآورند. دوم آنکه، شرکتهای دانشگاهی مشاغلی را به ویژه برای افراد با تحصیلات بالا خلق میکنند. سوم، سرمایهگذاری را در توسعه فناوری دانشگاهی و متعاقباً پیشرفت فناوری فراهم میآورند. و نهایتاً آنکه این شرکتها به طور قابل توجهی بر اقتصاد بومی و محلی اثر میگذارند.
شرکتهای دانشگاه بنیان ارزش اقتصادی قابل توجهی خلق میکنند
محققان تخمین میزنند که اثر اقتصادی شرکتهای دانشگاه بنیان دانشگاههای آمریکا، بر مبنای ارزش مالی این دست از شرکتها، نسبتاً قابل توجه است. مطابق گزارش انجمن مدیران فناوری دانشگاههای آمریکا، از سال 1980 تا 1999، شرکتهای دانشگاه بنیان حدود 33.5 میلیارد دلار ارزش اقتصادی خلق کردهاند. این آمار بدان معنا است که هر دانشگاه آمریکایی به طور میانگین حدود 10 میلیون دلار ارزش اقتصادی خلق کرده است. بدیهی است که با در نظر گرفتن ارزش اقتصادی غیرمستقیم حاصل از فعالیتهای شرکتهای دانشگاه بنیان، ما به عدد بسیار بزرگتری نیز دست خواهیم یافت. اگرچه مطالعهای که اثر غیرمستقیم فعالیت شرکتهای دانشگاه بنیان را بروی توسعه اقتصاد محلی بررسی کرده باشد، در دسترس نیست، با این حال برخی مطالعات موردی در این حوزه قابل استناد هستند. برای مثال گلدمن (1984) در کار تحقیقی خود در اوایل دهه 1980 دریافت که 72 درصد از شرکتهای با عملکرد بالا در ایالت بوستون بر اساس فناوریهای توسعه یافته در آزمایشگاههای دانشگاه امآیتی شکل گرفتهاند. نتیجه آنکه، بسیاری از زیرساخت اقتصادی در صورت عدم شکلگیری شرکتهای دانشگاه بنیان برآمده از دانشگاه امآیتی به وجود نمیآمدند. به طور مشابه موستار (1997) تخمین میزند که 40 درصد از شرکتهای فناوری پیشرفته در فرانسه بین سالهای 1987 تا 1997 شرکتهای دانشگاه بنیان بودند، موضوعی که نشان دهندهی وابستگی بالای صنایع فناوری محور به شرکتهای دانشگاه ببنان است. ویک استد (1985) دریافت که 17 مورد از شرکتهای با فناوری نوین که در منطقه کمبریج انگلستان شکل گرفتند، شرکتهای دانشگاه بنیان بودند، درحالی که داسترند (1999) دریافت که تنها 5 درصد از همهی شرکتهای فناوری پیشرفته در منظقهی گوتنبرگ سوئد برآمده از شرکتهای دانشگاه بنیان بودند.
علاوه بر این برخی از اثرات اقتصادی شرکتهای دانشگاه بنیان به گونهای است که سنجش و کمیپذیر ساختن آنها دشوار بوده، اما با این حال دارای ارزش قابل توجهی میباشند. برای مثال شرکتهای دانشگاه بنیان تنوع اقتصادی منطقه را افزایش داده و وابستگی به صنایع قدیمیتر را کاهش میدهند. مک کویین و والمارک (1991) دریافتند که شکلگیری شرکتهای دانشگاه بنیان در منطقهی گوتنبرگ سوئد به متنوعسازی اقتصادی منطقه منجر شده و وابستگی کمتر به صنایع فردی و یا صنایع خاص نظیر کشتیسازی را در پی دارد؛ موضوعی که به معنای ارتقاء ثبات اقتصادی منطقه بوده است.
شرکتهای دانشگاه بنیان همچنین ارائهکنندگان بسیار اثربخش محصولات و خدمات نوین هستند، به گونهای که باعث خلق محصولات و خدمات نوآورانهتر نسبت به دیگر شرکتهای نوپای فناوری محور شدهاند. از آنجا که توسعهی محصولات و خدمات نوآورانه، نیازها و خواستههای مشتریان را تامین میکند، شرکتهای دانشگاه بنیان میتوانند به عنوان موجودیتهایی در نظر گرفته شوند که راهکارهای مبتنی بر فناوری پیشرفته را برای مشتریان فراهم میآورند. مطالعات مختلفی بحث مذکور را تصدیق میکنند؛ برای مثال داسترلند (1997) درمییابد که به طور میانگین شرکتهای دانشگاه بنیان بر آمده از موسسه فناوری چالمرز از دیگر شرکتهای فناوری محور در سوئد حق ثبت اختراع بیشتری را تولید کرده است. به طور مشابه، بلایر و هیچنز (1998) دریافتند که شرکتهای دانشگاه بنیان در انگلستان محصولات و خدمات جدید بیشتری را نسبت به شرکتهای غیردانشگاهی فعال در حوزهی فناوری پیشرفته ارائه میکنند.
نهایتاً آنکه بسیاری از محصولات و خدماتی را که شرکتهای دانشگاه بنیان تولید میکنند، به ویژه آنهایی که به علوم زیستی مرتبط میگردند، کیفیت زندگی انسان را ارتقاء میدهند. بدیهی است که تخمین ارزش این موضوع بسیار دشوار است؛ اینکه برخی افراد به واسطهی یک دارو، سالی بدون درد را پشت سر گذاشتهاند یا به واسطهی یک تجهیز قادر به انجام کاری هستند که پیش از این قادر به انجام آن نبودند، بسیار ارزشمند است؛ با این حال تعیین مقدار ارزشی آن (به لحاظ اقتصادی) پیچیدگی فراوانی دارد. برای مثال شرکت علوم زیستی اینتگرا، یک شرکت دانشگاه بنیان فعال در حوزهی امآیتی، نوعی پوست مصنوعی تولید میکند که میتواند برای افراد دارای آسیبهای پوستی سوختگی بسیار مفید باشد. آشکارا ارزش اقتصادی این مهم به سختی قابل تبدیل به شکل ارزش عددی میباشد، اما در هر حال تولید پوست مصنوعی میتواند برای این افراد و جامعهای که این افراد در آن زندگی و کار میکنند، ارزش زیادی ایجاد کند.
شرکتهای دانشگاه بنیان شغل ایجاد میکنند
شرکتهای دانشگاه بنیان همچنین از این جهت که مشاغل مختلفی را به ویژه برای افراد تحصیل کرده ایجاد میکنند، دارای اهمیت اقتصادی میباشند. با توجه به گزارش انجمن مدیران فناوری دانشگاههای آمریکا در بین سالهای 1980 تا 2000، شرکتهای دانشگاه بنیان 280000 هزار شغل ایجاد کردهاند (کوهن، 2000). این آمار یعنی به طور میانگین 83 شغل برای هر شرکت دانشگاه بنیان، عددی بالاتر از میانگین مشاغل ایجاد شده به وسیلهی شرکتهای کوچک و متوسط که در آمریکا ایجاد شدهاند. برای ادامه، به کتاب مراجعه کنید.