بخشی از کتاب سفر و مهمان پذیری و مهمان نوازی
با مطالعه منابع فارسی چنین بر میآید که ایرانیان به مهمان، مهمانی و مهمانپذیری، همخو شدن با دوستان، مهماننوازی و شبنشینی علاقه بسیار داشتند. از این رو ادب و آداب مهمانپذیری در مشرق زمین و به ویژه در میان ایرانیان بسیار مورد توجه بوده و هست چنان که رودکی سروده:
هیچ شادی نیست اندر این جهان | برتر از دیدار روی دوستان |
هیچ تلخی نیست بر دل تلختر | از فراق دوستان پر هنر |
(رودکی، 1387، ص24)
در حقیقت ادای احترام به دیگران و انجام کارهای به موقع و درست از یک سو و سخاوت و بلندنظری (بروکش، 1374، ص134) در مهمانی از جمله نکات ظریفی است که همیشه زیر زرهبین ایرانیان بوده و جزء لاینفک ادبیات و نظام اجتماعی ایرانیان شد تا همیشه محترم و بلندنظر جلوه کنند.
در ادبیات عامه ایرانی نشانهها، ضربالمثلها و جملات نغزی وجود دارد که نشان میدهد ایرانیان همیشه نسبت به مهمان و مهمانپذیری نگاه ویژهای داشتند. به عنوان نمونه چند اتفاق را نشانه ورود مهمان میشمردند از جمله: «آواز خواندن خروس روی پلهی خانه»، «خاریدن پشت سبیل کسی»، «نجوا کردن دو مرغ در کنار یکدیگر»، «افتادن تار مویی از جلوی چشم راست کسی بر روی گونه او»، «افتادن قیچی از دست قالیباف»، «شناور شدن تفاله روی استکان چای»، «ردیف شدن استکانها در یک ردیف» یا «اگر کفشها روی هم سوار شوند» یا «اگر دختر بچهای جارو دستش بگیرد و حیاط را جارو کند» و ... (خلعتبری، 1388، ص50).
اگر وضع مالی خانواده خوب بود منتظر مهمان میماندند و اگر وضعشان خوب نبود سعی میکردند این نشانه را بر هم زنند. با وجود این، در هر شرایطی مهمان فرستاده و حبیب خدا بود و جایگاهش گرامی. مهمان مایه برکت و پذیرایی از وی موجب دوری بلا از صاحب خانه میشد (مناقبی، 1391، ص1892)، لذا مردم در مهماننوازی پیشقدم بودند. ضربالمثلهایی وجود دارد مبنی بر این که فلانی «سفرهاش همیشه باز است» یا «درِ خانهاش همیشه به روی همه باز است» یا «کثیر الرماد (=خاکستر اجاق غذاپزی) است» یا «حیاط خانهاش در ندارد» و فراموش نمیکردند که «مهمان به روی باز» به خانه کسی «میرود نه به در باز» لذا با خوش خلقی و روی گشاده میسرودند:
خوش آمدی که ما را خوش آمد ز آمدنت | هزار جان گرامی فدای هر قدمت |
گاهی نیز به طنز و لطافت از زبان مهمان زیر لب میخواندند که:
شب و نیمه شب که مهمون شمایم | بیارین قند و چای از برایم |
ترشرویی نکن رو روی مهمون | خدا دونه که فردا شو کجایم |
(به نقل از: خلعتبری، 1388، ص53).
ایرانیان جنگیدن را مردی و نان دادن و مهماننوازی را جوانمردی میشمردند. دوست داشتن دیگران، مردمداری، مهربانی با دیگران، خونگرمی، گشادهرویی، نرمخویی، مراعات پیروان سایر مذاهب از ویژگیهای دیگر ایرانیان در مهمانپذیری بود (مقایسه کنید با: شاردن، 1374، ج2، ص762).
این دقت نظر و ظرافت تا حدی است که هنری پاتینجر معتقد است «در عالم، هیچ ملتی بهتر از ایرانیها با انواع نزاکت و ادب و رسم مهماننوازی از غریبهها سراغ ندارد» (پاتینجر، 1348، ص243 و مقایسه شود با گابریل، 1371، ص339). آنه کلود در مورد ادب ایرانیان نوشته: «حقیقت این است که ادب خالص و افراطی که ایرانیان در هیچ حال از آن دست بردار نیستند سهم عمدهای در تسکین ناراحتیها و ... مشکلات بزرگ و کوچک دارد اما همین ادب مانع نزدیک شدن و مَحرَم شدن ما با ایرانیهاست. آنها دقت دارند که چه را باید گفت و چه را باید نگفت و در عین حال مرموز و خوددارند» (کلود، 1368، ص152 و لندور، 1388، ص255)، ایرانیان مَنِشی نجیبانه و در عین حال موقر و سنگین دارند تا جایی که آنها را عبوس و خشن معرفی نموده است (شاردن، 1374، ج2، ص760 و اویس، 1379، ص93 و مقایسه شود با کرزن، 1362، ج2، ص752).
ادب مهماننوازی توام با خوشرویی و خنده یکی از پایههای مهمانپذیری ایرانی است، به نحوی که ایرانیان را ادبترین مردم مشرق زمین لقب دادهاند (شاردن، 1374، ج2، ص768)، در حالی که بنا به قول گردشگران غربی مهماننوازی و آداب معاشرت در مغرب زمین تا پیش از سده 19 چندان مهم نبوده (گروتروبل، 1363، ص9). امروز هم روح مهماننوازی در غرب بسیار سرد و بیروح است و به جز فعالیتها و رفتارهای اقتصادگرایانه گردشگری، هتلداری و مهمانپذیری در هتلها، رستورانها و کافیشاپها که مبتنی بر آداب معاشرت و رفتارهای مودبانه است، در بین خانوادهها و دوستان در مغرب زمین ادب مهماننوازی کممعنا یا بیمعناست.
بنا به گفته گردشگران در میان ایرانیان رسم بود که «هر شب گروههایی از دوستان سرزده از راه میرسند و میزبانان آنها را سرگرمشان مینمایند، سفره پیش رویشان پهن میکنند، نیمی از شب را برایشان داستان نقل میکنند، سپس تشک و بالش آورده و در یکی از مهمانسراهای باغ تا سپیده دم میخوابند، آنگاه برمیخیزند و به حمام میروند» (گروتروبل، 1363، ص10) و هرگز سخنی درشت و جوابی خشن و منفی میانشان رد و بدل نمیشد و آنچه بود ادب بود و شوخی و کنایه و کلام محبتآمیز (کلود، 1368، ص28)، حتی در میان میرغضبان (شیل، 1362، ص178). ویلز و گوبینو از تعارفات بیپایان، شوخی و خنده ایرانیان یاد کردهاند که نشان از وقار آنها در مهمانپذیری است (ویلز، 1368، ص147 و گوبینو، 1383، صص 195 تا 202).
شرقیها و ایرانیان در پرتو اخلاق و ادب مهمانپذیری میهمان را گرامی داشته (دوسرسی، 1390، ص30) و در پذیرایی از ایشان میانهرو بودهاند، نه خست روا میداشتند و نه تجملگرا بودند، با هر آنچه داشتند به سادگی پذیرایی میکردند. مرد خردمند در پذیرایی از مشرب کتمان پیروی میکرد و اندیشه خود را به احترام جمع نادیده میگرفت و گاه صورت خود را با سیلی سرخ نگه میداشت یعنی از نداری خود سخنی نمیگفت.
گاهی هم روحیه خودپسندی و غرور داشتند. آنها با همردیفهای خود مودب و متواضع و نسبت به مردم بالادست کوچک (غلام) و در برابر زیردستان متکبر بودند (پاتینجر، 1348، ص243). بهترین چیزها را برای مهمانشان میآورند و توجه به مهمان آغاز و پایان نداشت (گابریل، 1371، ص339).
یکی از نکات مورد توجه در سفر و مهمانپذیری هنگامشناسی، میانهروی و حفظ کرامت مهمان و میزبان است. توصیه شده «مردمان بیگانه را هر روز مهمان نکن که هر روز به سزا به حقِ مهمان نتوان رسید و نفقاتی (=تدارکات مهمانی) را که در آن مهمانیها (ی هر روزه) خواهی کردن در یک مهمانی کن تا خوان (=سفره) تو از همه عیبی بری (=مبرا شود) بوَد و زبان عیب جویان بسته» (عنصرالمعالی، 1379، ص87 و 1373، ص71). از آن سو به مهمان سفارش میکند که زیاده اسباب مزاحمت فراهم نکن، مراعات حال صاحبخانه را بنما که:
میهمان، سخت عزیز است، ولی همچو نفس |
| |
| خفقان آرد اگرآید و بیرون نرود | |
(دهخدا، 1339، ج4، ص1764)
بخش دیگری از آداب مهمانی مربوط است با وقتشناسی و مدت اقامت مهمان. شایسته است مهمان بیش از سه روز مهمان نگردد. در مثلهای فارسی هم آمده که: «مهمان تا سه روز عزیز است» و یا آمده «مهمان سه روز اول طلاست و سه روز بعدی نقره و ...» یا «عزیز از ماندن دایم شود خوار» (دهخدا، 1339، ج4، ص1763 و مناقبی، 1391، ج2، 1893). درحدیثی از نبی اکرم(ص) نیز سفارش شده که فرمود: مهمان را سه روز گرامی بدارند و هرچه بیشتر بماند برای میزبان صدقه است (برای مطالعه بیشتر رک: محمدی، 1390، ص51). علیرغم سفارشهای حکیمانه مبنی بر رعایت وقت در غذا خوردن، مهمانی رفتن، مهمانی دادن، وقت نگهداشتن در خانه دوست یکی از ویژگیهای ایرانیان کمتوجهی به رعایت زمان و وقتشناسی در مهمانپذیری است. در حالی که عنصرالمعالی آورده است که «بزرگان و خردمندان هرکاری را از آنِ خویش وقتی پدید کردند» (= برای هر کاری وقتی تعیین کردند) (عنصرالمعالی، 1379، ص78)، خودِ او از وقت و بیوقت غذا خوردن یا شب غذا خوردنِ برخی که موجب سوءهاضمه شده انتقاد مینماید و سفارش کرده که «نان به شتاب نخور و آهسته باش و بر سرِ نان حدیث همی کن، سر در پیش افکن و در لقمه مردمان ننگر ... که لقمه کس نباید خورد که در لقمه شما بنگرد» (عنصرالمعالی، 1379، ص79).
به تدریج وقتشناسی مورد بیمهری قرار گرفت و وقتگذرانی، وقتکشی، تاخیر و روزمرگی عادت ایرانیان شد (ویلز، 1368، ص356)، به نحوی که چه در سفر و چه در زندگی روزمره تاخیر، توقف و استراحتهای گاه و بیگاه و وقتکشی و وقتگذرانی به بطالت زمان رایج شد، چنان که تا سالهای نخست سده بیست میلادی نیازی به شناخت فاصله راهها احساس نمیشد (دریایی، 1376، ص191)، در نتیجه به گفته «آنه کلود» و «لیدی شیل» «ایرانی هیچ وقت خود را اسیر وقت و ساعت نمیکند معلوم نیست اگر طلوع و غروب آفتاب نبود با چه میزانی وقت تعیین میشد». این خصیصه کم و بیش همچنان ادامه دارد به نحوی که ایران همچنان سرزمین تاخیر است (شیل، 1362، ص208 و کلود، 1368، ص52 و فریزر، 1364، ص324). برای ادامۀ مطالعه، به کتاب مراجعه کنید.