با تشکیل حکومت ساسانی، تک دینی در ایران رواج یافت. بر پایهی اسناد نوشتاری باقی مانده (کتیبهها و کتابها) و نیز بقایای معماری آتشکدهها، این مذهب زرتشت است که پایههای حکومتی پادشاهان ساسانی را تقویت میکند. آتش در نزد زرتشتیان عصر ساسانی جلوهای از تجلیات اهورامزدا دانسته میشد که میبایست هم چون عناصر مقدس دیگر (آب، خاک و هوا) بری از پلشتی باشد. بدین منظور فضاهای گنبدواری ساخته شد که به آنها چهارطاقی یا آتشکده میگفتند.
برخی پژوهشگران معتقدند که چهار طاق ـ پس از هخامنشیان ـ و بهویژه در دورهی ساسانیان محل افروختن آتش بوده و بر بالای بلندیها و نقاط مناسب کوهستانی، برای افروختن آتش به منظور انجام مراسم آیین زرتشتی از آن استفاده میکردند. بعضی دیگر هم چون زنده یاد مددپور بر بهکارگیری اصول دینی، حتّا در ساختار فیزیکی این نوع بناها تأکید دارند. آنجا که مینویسد: «توجه به اشکال چهارگوش که دو قطرش، مرکزی میسازد جلوهای از جهانشناسی زرتشتی است که آتشکدهها بر اساس آن ساخته میشود. این شکل در حکم نقشی از جهان اوستایی است که در رساله "بن دهشن" تفضیلاً بیان شده است». اما باید یادآور شد کاربرد دقیق و ریشههای چهارطاق هنوز موضوع بحثهای جدی دانشمندان و مورد تردید است. اما به نظر میرسد این نوع ساختمان برای جلوگیری از برخورد پرتوهای خورشید با آتش مقدس ساخته میشد. ریشهی تاریخی و پیدایش عنصر مهم ساختمانی را ایرانی و حداقل به دورهی پارتها نسبت دادهاند که با رویکردی جداگانه نسبت به معماری هخامنشی به وجود آمده و در دورهی ساسانی به کمال خود دست یافته است. بنای چهارطاق بهطور کلی شامل 4 پایهی استوار، بر گوشههای طرحی مربع است که عموماً از سنگ بادبُر ساخته شده، روی آنها 4 لنگه طاق ضربی از همان نوع سنگ احداث و پوشش گنبدی بر فراز آن برپا میساختهاند. بدین ترتیب، بنا به صورت "کوشک منفرد" به وجود میآمد که در 4 سوی آن 4 درگاهی باز، قرار داشت (تصویر 2-6). بیش از 40 ساختمان از این گونه بناهای تاریخی تا امروز شناخته شدهاند که بیشتر آنها در استانهای فارس، کرمان و اصفهان قرار دارند (طرح 2-5).
در ساخت تمامی چهارطاقها، سه منطقه (سه قسمت) لحاظ شده است: بَشن (فضای مکعب شکل)، منطقهی انتقالی (چپیره) و گنبد. بنابراین میتوان چهارطاقها را نخستین بناهایی دانست که تفکر معماران را به ضرورت و اهمیت منطقهی انتقال از بستر هندسی راست گوشه به "چپیره شدن" (جمع شدن) با پوشش منحنی گنبد جلب نمودند. استفاده از گوشهسازی به منظور القای انتقال یک طرح مربع به یک سقفبندی گنبدی، همواره به عنوان یک نوآوری "پارسی" در نظر گرفته شده است. برخی پژوهشگران همانند گنون، ورای این مراحل سه گانه، نمادپردازی معماران ایرانی را نیز کشف کردهاند. وی در این زمینه مینویسد:
«واضح است که این دو بخش بنا، به ترتیب به زمین و آسمان اشاره دارند و در سنّت بنایان، گذار از مربع به قوس، نمایندهی گذار از زمین به آسمان است. یعنی از رازهای کمتر به رازهای افزونتر رسیدن».
برخی از پژوهشگران، برای مثال پوپ و ورجاوند بر این باورند که تمامی عوامل و پدیدههای معماری از جمله "چهارطاق یا اتاق گنبددار" که در دوران اسلامی به خدمت گرفته شده، در دوران پیش از اسلام به وجود آمده و در طی دوران اسلامی بهگونهای جالبتر، موفقتر و هنرمندانهتر مورد استفاده قرار گرفته است. شواهد نشان میدهد که در میان بسیاری از بناهای موجود مذهبی و غیرمذهبی که در اوایل دورهی اسلامی تبدیل به مسجد شدند، شماری چهارطاق نیز بوده است. در این نوع چهارطاقها، دیوار سمت جنوب را مسدود ساخته، محرابهایی در آنها به وجود آوردند. از این نوع چهارطاقهای تغییر یافته میتوان به مسجد سنگی داراب اشاره داشت (تصویر 2-7).
چهارطاقها از نظر سازمان فضایی متفاوت بودهاند: برخی مانند چهارطاق نیاسر بدون دهلیز ساخته میشد. برخی از چهارطاقها را دهلیزهایی واقع در چهار جانب احاطه مینمود و چهارطاق بزرگتر و مفصلتر میشد مانند چهارطاق آتش کوه (نزدیک دلیجان) و برخی دیگر به دلیل اهمیت، هسته یا کانون یک مجموعهی ساختمانی شامل بناهای تشریفاتی و مذهبی میشدند مانند آتشکدههای آذر فرنبغ (در روستای کاریان فارس)، برزین مهر (ریوند سبزوار) و آذرگشنسب (در نزدیکی تکاب آذربایجان غربی). از آنجا که از دو آتشکدهی اولی صرفاً بقایای چند از معماری به جا مانده که بازسازی تصویر اولیه را تا حدی ناممکن میسازد. بهطور موجز به آتشکدهی آذرگشنسب (تخت سلیمان) میپردازیم.
این محوطهی باستانی بزرگ که دارای آثار متعددی از دوران پیش و پس از اسلام است، پیرامون یک دریاچه که در دهانهی آتشفشان به وجود آمده شکل گرفته است (تصویر رنگی 2-8). با اینکه باستانشناسان لایههای ضعیف و خرده آثاری از استقرار دورهی هخامنشی و دورهی پارتی در تخت سلیمان به دست آوردهاند، اما کشف آثار معماری و اشیاء دورهی ساسانی مانند سکههای پیروز اول موجب شد که طرح آغازین بناهای بر جای مانده را متعلق به سدهی 5 میلادی بدانند. بر پایهی شواهد تاریخی و باستان شناختی، میتوان چنین نظر داد که انوشیروان و خسرو پرویز، آخرین پادشاهان بزرگ و قدرتمند ساسانی با پایان دادن به ناآرامیهایی که مزدکیان به راه انداخته بودند، محوطهی تخت سلیمان را به نیایشگاه سلطنتی و کاخ ییلاقی تبدیل کردند (نقشهی 2-2). این آتشکده از آن زمان به بعد به مهمترین آتشکدهی ایران تبدیل شد و شاهان ساسانی پس از بر تخت نشستن و یا به هنگام سختی با پای پیاده به آنجا میرفتند و زر و مال و ملک و بنده نذر آن میکردند.
آتشکدهی یادشده، چون مرکز و قلب مجموعه از نقشهی سنتی و مألوف آتشکدههای ساسانی، یعنی نقشهی چهارطاق پیروی کرده که عمدتاً با آجر و گاهی با سنگ برپا شده است. آتشکده، فضای مربع شکلی است با اتاقی مرکزی به ابعاد 50/7 متر با دیوارهایی به پهنای 57/4 متر که گرداگرد آن را دالانی با طاق آهنگ به اضلاع 76/16 متر احاطه کرده است. طاق اتاق مرکزی فرو ریخته، اما میتوان دریافت که گنبدی آجری استوار بر 4 جرز پهن مکعب آن را پوشش میداده است.
ظاهراً این آتشکده به جنگجویان و پادشاهان اختصاص داشت. به همین دلیل در فارسی میانه آن را آذرگشنسب (لفظاً به معنای "آتش نره اسب") میگفتند.
مجموعهی کاخهای ساسانی که در بخش غربی آتشکده و داخل حصار خشتی آغازین متمرکزند، شامل کاخ اختصاصی و بارعام، دو کاخ ستون دار و مجموعه فضاهای خدماتی و سکونتی است که برخی از آنها نقشهی کوشک مانند دارند. در دورهی ایلخانان شماری از این کاخها بازسازی شده و مورد استفاده قرار گرفتهاند و در برخی از بخشها نیز ساختوسازهای ایلخانی، معماری ساسانی را پوشش داده است. این مجموعهی عظیم، بنا به ویژگیهای منحصر به فردش در سالهای اخیر در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
آتشکده
10
بهمن