تعریف کردن منطقه ای به نام اروپای مرکزی و شرقی می تواند مشکل آفرین باشد. این منطقه مرز جغرافیایی مشخصی ندارد (دینگس دال 1999) و در حالی که در مورد گستره غربی آن تا حدودی اتفاق نظر وجود دارد ولی بر سر مرزهای شرقی آن توافق کمتر است. در نتیجه، توافق عمومی در مورد اینکه کدام کشورها در این منطقه جای میگیرند – و یا نمیگیرند- وجود ندارد. برای دستیابی به اهدافمان در این فصل، اروپای مرکزی و شرقی را متشکل از بیست کشور ذیل میدانیم (شکل 13-1 را ببینید): آلبانی، بلاروس، بوسنی و هرزگوین، بلغارستان، کرواسی، جمهوری چک، استونی، مجارستان، لتونی، لیتوانی، مقدونیه (جمهوری یوگسلاو مقدونیه سابق)، مولداوی، مونته نگرو، لهستان، رومانی، روسیه، صربستان، اسلواکی، اسلوونی و اکراین. برون بوم کالیننگراد روسیه نیز در این فهرست قرار میگیرد. روی هم رفته، اروپای مرکزی و شرقی 2/19 میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد (4/7 میلیون مایل مربع) و جمعیتی بالغ بر 95/328 میلیون نفر را در خود جای داده است (جدول 13-1 را ببینید).
منبع:
http://Europa.au/abs/European-count/is/index-en.ham
* منظور از اشاره به استقلال، شرایط کنونی آن کشور است.
** شامل کوزوو. در زمان نوشتن کتاب استقلال کوزوو به طور کامل توسط جامعه جهانی به رسمیت شناخته نشده است.
در این منطقه، گاه زیر منطقههای دیگری نیز تعیین میشوند (دینگس دال 1999 را ببینید). «اروپای مرکزی» برای توصیف کشورهایی به کار میرود (جمهوری چک، مجارستان، لهستان، اسلواکی، اسلوونی) که از لحاظ تاریخی و فرهنگی قویترین پیوندها را با اروپای غربی داشتهاند (معمولاً کرواسی و رومانی نیز در این گروه قرار میگیرند). دولتهای بالتیک اصطلاحی است که برای توصیف استونی، لتونی و لیتوانی به کار میرود. اروپای جنوب شرقی شامل آلبانی، بوسنی و هرزگوین، بلغارستان، مقدونیه، مونته نگرو، رومانی، صربستان و گاهی کرواسی میشود. این زیر منطقۀ کوزوو را نیز شامل میشود که در ژانویۀ 2008 استقلال خود را از صربستان اعلام کرد ولی هنوز بهطور عمومی بهعنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته نشده است. اصطلاح بالکان گاه به جای اروپای جنوب شرقی به کار میرود (هرچند کرواسی و رومانی این عنوان را نمیپذیرند). اروپای شرقی برخی اوقات برای جمهوری های سابق شوروی یعنی بلاروس، مولداوی و اکراین استفاده می شود (ما نیز براساس تعریف سازمان ملل، روسیه را در این زیرمنطقه قرار می دهیم). در این فصل از اصطلاح اروپای مرکزی و شرقی (CEE) برای توصیف منطقه به عنوان یک کل استفاده می کنیم مگر آنکه به غیر از این اشاره گردد.
بسیاری از دولتهای اروپای مرکزی و شرقی نسبتاً بهتازگی تأسیس شدهاند. برخلاف اروپای غربی، بیشتر این منطقه برای مدتهای طولانی تحت کنترل امپراتوری های متخاصم بوده است. برای نمونه، قسمت عمدۀ اروپای مرکزی تحت نفوذ امپراتوری اتریش– مجارستان و پروس بود، در حالی که سرزمینهای جنوب و شرق تحت سیطره و نفوذ امپراتوریهای روسیه و عثمانی قرار داشتند. فراز و نشیبهای این امپراتوریهای قدرتمند، ماترک متنوعی را (که غالباً بر سر آن ستیزه وجود دارد) برای آنها بر جای گذاشته است. از قرن 18 به بعد، جنبشهای ملیگرایانه در سراسر منطقه پا گرفتند و برای کسب استقلال و حق تعیین سرنوشت خود پیکار کردند. علیرغم این تلاش ها، تشکیل دولتهای مستقل تا مدتها بعد در این منطقه تحقق نیافت. دولتهای معدودی (چون بلغارستان و رومانی) در قرن 19 استقلال گرفتند. سایر کشورها (مانند چکسلواکی و لهستان) بعد از جنگ جهانی اول مستقل شدند. سقوط رژیمهای کمونیستی بین سالهای 91-1989 منادی عصر جدیدی از ناپایداریهای سیاسی و ترسیم مجدد نقشه سیاسی اروپا بود. بدین ترتیب، اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 به شماری از دولتهای مستقل تجزیه شد. در سال 1993 چکسلواکی در آرامش به جمهوری چک و اسلواکی تقسیم گردید. سرانجام، در منازعات اوایل دهه 1990، یوگسلاوی به شش کشور مستقل تقسیم شد (آخرین آنها یعنی مونته نگرو در سال 2006 اعلام استقلال نمود). در کل، پانزده کشور از بیست کشور این منطقه در ظرف دو دهه گذشته استقلال خود را کسب کردهاند.
در نگاه اول، ممکن است این چنین به نظر آید که اروپای مرکزی و شرقی بخشی از جهان درحالتوسعه نباشد. بسیاری از این کشورها از سطوح بالای رفاه برخوردارند و در واقع، ده مورد از آنها عضو اتحادیه اروپا میباشند. به نظر میرسد ارقام سازمان ملل نیز این فرضیه را تأیید می نماید، بدین معنی که دوازده کشور این منطقه از حیث نمرات شاخص توسعۀ انسانی در دسته بالا قرار دارند و بقیه آنها (عمدتاً کشورهای شرقی) در دسته میانی جای میگیرند. اما شرایط به این سادگی نیست. در حالی که تمامی کشورهای اروپای غربی در طبقهبندی بانک جهانی بهعنوان کشورهایی با درآمد بالا تلقی میشوند، تنها پنج کشور اروپای مرکزی/ شرقی (جمهوری چک، استونی، مجارستان، اسلواکی و اسلوونی) همراه آنها در این دسته قرار میگیرند. پانزده کشور باقیمانده دارای درآمد متوسط هستند که در این ویژگی با بیشتر کشورهای درحالتوسعه اشتراک دارند. اگرچه بیشتر کشورهای اروپای مرکزی و شرقی بهاندازۀ همتایان غربی خود ثروتمند نیستند، در ابتدا به نظر میرسد که نقاط اشتراک بیشتری بین آنها و اروپائیان غربی وجود داشته باشد تا کشورهای درحالتوسعه.
از سوی دیگر، آنچه مسلماً سبب جدا افتادن این منطقه از اروپای غربی میشود، تجربۀ نظام سیاسی – اقتصادی سوسیالیسم دولتی- و یا بهطور متداولتر کمونیسم- در قرن بیستم است. اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در سال 1922 تأسیس گردید که بخش هایی از بلاروس و اکراین امروزی را نیز شامل میشد و اولین کشوری بود که برپایۀ اصول مارکسیسم – لینینیسم بنیان شد. شوروی در طی جنگ جهانی دوم استونی، لتونی، لیتوانی و مولداوی را تسخیر کرد و در پایان جنگ نیز ارتش این کشور بلغارستان، چکسلواکی، مجارستان، لهستان، رومانی و بخش شرقی آلمان را اشغال نمود. رژیمهای سوسیالیستی وفادار به شوروی در این کشورها منصوب شدند، این در حالی بود که در آلبانی و یوگسلاوی نیز رژیمهای سوسیالیستی مستقلی بر سر کار آمدند. رژیمهای سوسیالیستی تلاش میکردند تا اقتصاد بازار را ریشهکن کنند. آنها بر مبنای اصول مالکیت دولت بر ابزار تولید و برنامهریزی مرکزی اقتصاد بوسیله حکومت، فعالیت میکردند و هدفشان حذف نابرابریهای اجتماعی و جغرافیایی بود. برنامهریزی مرکزی با سیستم تکحزبی همراه شد و حزب کمونیست کنترل کامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در دست گرفت. در نتیجه، اروپای مرکزی و شرقی و شوروی مدلی از توسعۀ سیاسی و اقتصادی را تجربه کردند که بهطور بنیادی از مدل همتایان غربیشان متفاوت بود. درواقع، غربیان اصطلاح اروپای شرقی را بهطور گسترده بهعنوان مترادفی برای کشورهای سوسیالیست اروپا به کار میگرفتند. برای ادامه، به کتاب مراجعه کنید.
کتابهای مرتبط
میراث فرهنگی و گردشگری در کشورهای درحالتوسعه
220,000 تومانوزن | 1 کیلوگرم |
---|---|
نام مولف |
تیموثی و جیان پی, دالن جی., نیاوپان |
نام مترجم |
اکبر پورفرج, جعفر باپیری |
شابک |
9789642827596 |
سال انتشار |
1390 |
نوبت چاپ |
دوم |
تعداد صفحه |
382 |
قطع کتاب |
وزیری |
نوع جلد |
شومیز |