بریده‌های کتاب

چرا ما گذار به بزرگسالی را مسدود می‌کنیم؟

بخشی از کتاب نسل زد، نسل نگران

من از این استعاره استفاده کردم که بلوغ مانند مرحله شفیرگی در زندگی یک پروانه است؛ ولی درحالی‌که کرم ابریشم برای ظهور چند هفته بعد به‌عنوان پروانه پنهان می‌شود، کودک انسان باید این گذار را درملأعام طی چندین سال انجام دهد. ازنظر تاریخی، بزرگسالان، هنجارها و آیین‌های زیادی برای کمک به کودک در این راه وجود داشت؛ ولی از اوایل قرن بیستم، پژوهشگران متوجه ناپدید شدن آیین‌های گذار نوجوانان در جوامع صنعتی مدرن شده‌اند. چنین آیین‌هایی اکنون بیشتر به سنت‌های مذهبی محدود شده‌اند، مانند بار و بات میتزوا برای یهودیان، جشن کینس‌آنیرا تولد 15 سالگی یک دختر در میان کاتولیک‌های آمریکای لاتین و مراسم تأیید برای نوجوانان در بسیاری از فرقه‌های مسیحی. این آیین‌های باقی‌مانده چه‌بسا تأثیر کمتری نسبت به گذشته دارند، زیرا جوامع مذهبی در دهه‌های اخیر در زندگی کودکان اهمیت کمتری پیدا کرده‌اند.

حتی بدون آیین‌های رسمی آغاز، جوامع سکولار مدرن تا همین اواخر چندین نقطه عطف رشد را حفظ کردند. آن دسته از ما که در دنیای آنالوگ آمریکا در قرن بیستم بزرگ شده‌ایم، می‌توانیم زمانی را به یاد بیاوریم که سه گذار سنی شناخته‌شده در سطح ملی وجود داشت که آزادی بیشتری را اعطا می‌کرد و خواستار بلوغ بیشتر بود:

در 13 سالگی تصور می‌شد که شما به‌اندازه کافی بالغ هستید که بدون پدرومادر به سینما بروید، زیرا بیشتر فیلم‌هایی که می‌خواستید ببینید دارای رتبه «بالای سیزده سال» بودند. در 16 سالگی می‌توانستید (در بیشتر ایالت‌ها) رانندگی را آغاز کنید. ماشین‌ها برای نوجوانان آمریکایی اشیاء نیمه‌مقدس بودند، بنابراین این یک تولد مهم بود که پس از آن دنیای جدیدی از تجربه مستقل برای شما باز شد. شما باید یاد می‌گرفتید که در نظر ایالت و والدینتان مسئولانه رانندگی کنید، وگرنه این امتیاز را از دست می‌دادید.

در سن 18 سالگی شما یک بزرگسال در نظر گرفته می‌شدید. شما به‌طور قانونی می‌توانستید وارد یک ‌بار شوید یا از یک فروشگاه مشروب‌فروشی الکل بخرید. شما می‌توانستید در اکثر ایالت‌ها سیگار بخرید (اگرچه این متفاوت بود). شما می‌توانستید رأی دهید و اگر مرد بودید، باید برای خدمت سربازی احتمالی ثبت‌نام می‌کردید. همچنین فارغ‌التحصیلی دبیرستان در حدود 18 سالگی اتفاق می‌افتد و این پایان تحصیلات رسمی برای بسیاری از مردم بود. پس از دبیرستان، از فارغ‌التحصیلان انتظار می‌رفت که شغلی پیدا کنند یا به دانشگاه بروند. درهرصورت، یک گسست بزرگ با دوران کودکی و یک گام بزرگ به‌سوی بزرگسالی وجود داشت.

در دنیای واقعی، اغلب مهم است که چند سال دارید؛ ولی با حرکت زندگی به‌صورت آنلاین، اهمیت آن کمتر و کمتر شد. حرکت جمعی از دنیای واقعی به دنیای مجازی با ظهور فرزندپروری همراه با ترس و از دست دادن تدریجی کودکی مبتنی بر بازی آغاز شد. با تشدید حمایت بیش‌ازحد و محافظه‌کاری افراطی در دهه 1990، جوانان آغاز به مشارکت کمتر در برخی از فعالیت‌های اصلی مرتبط با رشد نوجوانان کردند، فعالیت‌هایی که اغلب به ماشین و اجازه بیرون بودن از خانه، بدون نظارت نیاز داشتند.

ساختن نردبانی از کودکی به بزرگسالی

یک کشور بزرگ، سکولار و متنوع ازنظر نژاد، مذهب و سیاست ممکن است قادر به ساخت آیین‌های عبور مشترکی که سرشار از راهنمایی اخلاقی هستند، مانند مراسم طلوع آفتاب آپاچی، نباشد. بااین‌وجود، علیرغم تفاوت‌هایمان، همه ما می‌خواهیم فرزندان‌مان به بزرگسالانی با کفایت اجتماعی و سلامت روان تبدیل شوند که قادر به مدیریت امور خود، کسب درآمد و ایجاد روابط عاشقانه پایدار باشند. اگر بتوانیم روی این موضوع به توافق برسیم، شاید بتوانیم روی هنجارهایی که برخی از مراحل این راه را مشخص می‌کنند نیز به توافق برسیم. مهم است که اینها بیشتر هنجارها باشند تا قوانین که هر والدی می‌تواند انتخاب کند که از آنها پیروی کند یا آنها را نادیده بگیرد. شرکت در آیین‌های مبتنی بر هنجارهای رایج و به اشتراک گذاشتن نقاط عطف ممکن است مؤثرتر از شیوه‌هایی باشد که هر خانواده برای خود ابداع می‌کند.

به‌عنوان یک پیشنهاد اولیه، برای آغاز گفتگو، پیشنهاد می‌کنم که ما بر روی سال‌های زوج تولد از سن ۶ تا ۱۸ سالگی تمرکز کنیم. ما می‌توانیم این سال‌های تولد را با پیوند دادن آنها به آزادی‌های جدید، مسئولیت‌های جدید و افزایش قابل‌توجه در پول‌توجیبی، به یک رویداد بزرگ تبدیل کنیم. ما می‌خواهیم کودکان احساس کنند که در حال بالارفتن از نردبانی با پله‌های واضح هستند، نه اینکه فقط یک جشن سالانه با بازی، کیک و هدایا داشته باشند. ممکن است چیزی شبیه به این باشد:

سن ۶ سالگی: سن مسئولیت‌پذیری خانوادگی. کودکان به‌طور رسمی به‌عنوان مشارکت‌کنندگانی مهم در خانه شناخته می‌شوند، نه‌فقط به‌عنوان افراد وابسته. به‌عنوان‌مثال، می‌توان به آنها یک فهرست کوچک از کارهای خانه و یک کمک‌هزینه هفتگی کوچک داد که مشروط به انجام آن کارها باشد.

سن ۸ سالگی: سن آزادی محلی. کودکان آزادی بازی و گردش گروهی را بدون نظارت بزرگسالان به دست می‌آورند. آنها باید نشان دهند که می‌توانند از یکدیگر مراقبت کنند و آغاز به انجام کارهای محلی کنند، اگر فروشگاه‌هایی در فاصله کمی پیاده یا دوچرخه‌سواری وجود داشته باشد. به آنها نباید تلفن همراه بزرگسالان داده شود، ولی می‌توان به آنها یک تلفن یا ساعت مخصوص کودکان داد که به آنها امکان تماس یا پیامک با تعداد کمی از افراد (مانند پدرومادر و خواهر و برادرشان) را بدهد.

سن ۱۰ سالگی: سن پرسه زدن. پیش از نوجوانی، آزادی بیشتری برای پرسه زدن به دست می‌آورند، شاید معادل آنچه والدین‌شان در سن ۸ یا ۹ سالگی مجاز به انجام آن بودند. آنها باید قضاوت خوبی نشان دهند و برای کمک به خانواده‌هایشان کارهای بیشتری انجام دهند. مطابق با افزایش تحرک و مسئولیت‌پذیری آنها، می‌توان یک تلفن تاشو یا دیگر تلفن‌های اولیه با برنامه‌های کم و بدون دسترسی به اینترنت را به‌عنوان هدیه تولد به آنها داد. آنها نباید بیشتر بعدازظهرها را با فعالیت‌های «غنی‌سازی» تحت رهبری بزرگسالان پر کنند. آنها به زمان نیاز دارند تا حضوری با دوستان خود معاشرت کنند.

سن ۱۲ سالگی: سن کارآموزی. در سن ۱۲ سالگی که کم‌وبیش سنی است که بسیاری از جوامع آیین‌های آغاز را شروع می‌کنند، نوجوانان باید آغاز به یافتن مربیان و الگوهای بزرگسال بیشتری فراتر از پدرومادر خود کنند. نوجوانان باید تشویق شوند که با انجام کارهای خانه برای همسایگان یا اقوام، مانند جمع‌آوری برگ‌ها یا کار به‌عنوان کمک مادر برای همسایه‌ای که نوزاد یا کودک نوپا دارد، آغاز به کسب درآمد کنند. ممکن است به آنها توصیه شود که زمان بیشتری را با اقوام مورد اعتماد خود بدون حضور والدین‌شان بگذرانند.

سن ۱۴ سالگی: آغاز دبیرستان. چهاردهمین سالگرد تولد در حوالی زمان آغاز دبیرستان فرامی‌رسد و این یک انتقال مهم است که طی آن استقلال همراه با فشار تحصیلی، فشار زمانی و فشار اجتماعی افزایش می‌یابد. فعالیت‌هایی مانند کار کردن برای حقوق و پیوستن به یک تیم ورزشی راه‌های خوبی برای کشف این موضوع است که کار سخت منجر به پاداش‌های ملموس و لذت‌بخش می‌شود. آغاز دبیرستان می‌تواند یک هدف منطقی برای یک هنجار ملی (نه یک قانون) درباره دست‌کم سنی باشد که نوجوانان اولین تلفن هوشمند خود را دریافت می‌کنند.

سن ۱۶ سالگی: آغاز بزرگسالی اینترنتی. این باید سالی بزرگ از استقلال باشد، مشروط به نشان‌دادن سابقه مسئولیت‌پذیری و رشد از مرحله قبل. کنگره ایالات‌متحده باید اشتباهی را که در سال ۱۹۹۸ مرتکب شد، زمانی که ۱۳ سالگی را به‌عنوان سنی که کودکان می‌توانند بدون اطلاع یا رضایت والدینشان با شرکت‌ها قرارداد امضا کنند، حساب باز کنند و داده‌های خود را در اختیار آنها قرار دهند، لغو کند. من معتقدم که این سن باید به ۱۶ سالگی افزایش یابد و اجرا شود. شانزدهمین سالگرد تولد به یک نقطه عطف بزرگ تبدیل می‌شود که در آن به نوجوانان می‌گوییم: «شما اکنون می‌توانید گواهینامه رانندگی بگیرید و اکنون می‌توانید انواع خاصی از قراردادها را بدون هیچ الزام قانونی برای رضایت پدرومادر امضا کنید. اکنون می‌توانید حساب‌های رسانه‌های اجتماعی را نیز باز کنید.» (دلایل خوبی برای انتظار تا ۱۸ سالگی وجود دارد، ولی من فکر می‌کنم ۱۶ سالگی دست‌کم سن مناسب برای تعیین قانون باشد.)

سن ۱۸ سالگی: آغاز بزرگسالی قانونی. این تولد تمام اهمیت قانونی خود را ازجمله آغاز رأی دادن، واجد شرایط بودن برای خدمت سربازی و توانایی امضای قرارداد و تصمیم‌گیری در زندگی حفظ می‌کند. ازآنجایی‌که این سال تولد نزدیک به فارغ‌التحصیلی دبیرستان در ایالات‌متحده است، باید به قول ون جنپ هم به‌عنوان جدایی از کودکی و هم آغاز یک دوره گذار به مرحله بعدی زندگی تلقی شود.

سن ۲۱ سالگی: بزرگسالی قانونی کامل. این تولد آخرین موردی است که در ایالات‌متحده و بسیاری از کشورها اهمیت قانونی دارد. در این سن می‌توان الکل و سیگار خرید. فرد می‌تواند وارد کازینوها شود و برای شرط‌بندی ورزشی اینترنتی ثبت‌نام کند. این فرد اکنون ازنظر قانون یک بزرگسال کامل است.

اینها پیشنهاد‌های من برای راه بزرگسالی در یک جامعه سکولار مدرن است. محیط شما ممکن است متفاوت باشد و فرزند شما ممکن است نیاز داشته باشد که با سرعت متفاوتی در راه متفاوتی حرکت کند؛ ولی ما نباید اجازه دهیم که تغییرات ما، ما را مجبور به حذف تمام نقاط عطف مشترک کند و کودکان را بدون هیچ استاندارد مشترک یا افزایش سن در آزادی‌ها و مسئولیت‌ها سرگردان کند. کودکان به‌خودی‌خود به بزرگسالان کاملاً کارآمد تبدیل نمی‌شوند. بیایید مراحلی را که می‌توانند بردارند که به آنها کمک می‌کند تا به آنجا برسند، مشخص کنیم.

کتاب‌های مرتبط

نسل زد، نسل نگران

430,000 تومان
وزن 0.5 کیلوگرم
نام مولف

جاناتان هایت

نام مترجم

علی سلامی

شابک

9786225923423

تعداد صفحه

391

سال انتشار

1403

نوبت چاپ

اول

قطع کتاب

رقعی

نوع جلد

شومیز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *