بریده‌های کتاب

تفکر استراتژیک چیست؟

آنچه مردان موفق را از سایرین متمایز می‌سازد، اندیشه برتر آنان است.

دانش مدیریت نوین در طلیعه قرن جدید بیش از هر چیز برای تغییر و تحول مستمر، اهمیت قائل است. سازمانی که خود را با امواج بی‌پایان تغییر همراه نسازد، محکوم به فناست. در طوفان تغییر تنها استراتژی مناسب است که بقای سازمان را تضمین می‌کند. تفکر استراتژیک، مدیران را در تدوین استراتژی مناسب جهت بقاء سپس موفقیت، یاری می‌دهد.
به گمان رالف استیسی، تفکر استراتژیک عبارتست از: استفاده از چارچوب‌های ذهنی (پارادایم‌ها) مختلف- که هنوز بسیاری از آنها ناشناخته‌اند- برای بررسی و تحلیل و درنهایت تصمیم‌گیری، آنچه باید درباره تفکر استراتژیک جدی گرفته شود استفاده از مهارت‌های شهودی است.
ریشه و بن‌مایه تدوین استراتژی تفکر استراتژیک است. این مفهوم مهارت‌های لازم را برای تصمیم‌گیری‌های مهم در موقعیت‌های استراتژیک فراهم می‌سازد مهارت‌هایی مانند:

  •  توانایی استدلال دقیق و قیاس؛
  •  ارتباط ذهنی بین موقعیت‌های مشابه؛
  •  قدرت استنتاج از تجربیات قبلی؛
  •  بصیرت و شهود.

مکاتب مهم شکل‌گیری استراتژی، در دو پارادایم اصلی تعریف شده‌اند:

اول: پارادایم تجویزی یا پیش تدبیری، که از بررسی‌های گام به گام عناصر محیطی و درون سازمانی به تدوین استراتژی می‌رسد.
دوم: پاردایم تجربی یا انطباقی که بیشتر بر عنصر شهودی و تفکر استراتژیک استوار است.
امروزه اغلب سازمان‌ها با توجه به سرعت تحولات و تغییرات در محیط‌های سیال و متلاطم از پارادایم دوم بهره می‌گیرند. در این مکتب مهم‌ترین وظایف استراتژیست در سه مقوله مهم تبیین شده است:

الف: ایجاد بستر مناسب برای تغییر
آنچه که در خصوص تدوین استراتژی در محیط‌های به شدت متغیر حاصل می‌شود این است که استراتژیست‌ها قبل از هر اقدامی موظف به آماده‌سازی محیط برای اعمال تغییرات می‌باشند، تصور یک محیط ایستا در دنیای کسب و کار امروزی به ویژه در صنعتی چون هتلداری تصوری به شدت نادرست و خطرناک است. عادت دادن سازمان به محافظه‌کاری و حفظ وضع موجود- که اغلب در این صنعت ملاحظه می‌شود- و تن ندادن به تغییرات محیطی از مهمترین تهدیدات موجودیت این چنین سازمان‌‌هایی است.
مدیریت تغییر اثربخش موضوعی است که توجه همه مدیران را به‌خود جلب کرده است. امروزه مدیران باید این حقیقت را دریابند که تغییر، رفته رفته ویژگی ثابت زندگی کاری آنان خواهد بود اصولاً‌تغییر در سه سطح مورد بررسی قرار می‌گیرد:

اول، در سطح روانشناختی با تعیین نگرش‌ها و مهارت‌هایی که مورد نیاز رهبری اثربخش تغییر است.
دوم، در سطح مدیریتی، یعنی مدیران چگونه باید فرایند تغییر را برنامه‌ریزی کنند که اجرای آن تضمین شود بی‌آنکه وقایع ناگواری رخ دهد.
سوم، در سطح استراتژیکی است، یعنی تغییر باید بخشی از یک برنامه استراتژیکی منسجم و یکپارچه باشد.

با این نگرش آیا می‌توان تصور کرد در صنعتی مهم چون صنعت هتلداری، هیچ نیازی به تغییر نیست و ادامه وضع موجود به صرفه و صلاح آنهاست؟ آیا تکیه بر یک ساختار سازمانی ثابت یا بخش‌های استاندارد با کارکنانی که مهارت آنان در همان سطح مسئولیت باقی مانده است، تضمین‌کننده آینده نامطمئن و اهداف از پیش تعیین شده می‌باشد.

ب: ایجاد تعهد و احساس مالکیت
بدون تردید عنصر کلیدی و اثرگذار در اجرای موفق استراتژی‌ها، کارکنان سازمانی هستند- به ویژه در حوزه صنعت هتلداری و به خصوص در خدمات غیرملموس کارکنان- از دیدگاه برخی نظریه‌پردازان بزرگترین اشتباه مدیران استراتژیست این است که بدون مشارکت و همدلی کارکنان، در رده‌های میانی و عملیاتی اقدام به تدوین و اجرای استراتژی نمایند.
مدیرعامل شرکت (راک ول اینترنشنال) می‌گوید: ما بر این باوریم که اساس مدیریت استراتژیک اثربخش بر این پایه قرار دارد که همه کارکنان سطوح مختلف سازمانی از آگاهی کامل برخوردار باشند، ما انتظار داریم که هدف‌های شرکت، مسیری را که سازمان طی می‌کند، میزان پیشرفت در جهت هدف‌ها، مشتریان، شرکت‌های رقیب و برنامه‌های تولید به آگاهی همه کارکنان بخش‌های مختلف شرکت برسد.
بنابراین شیوه اجرای مدیریت استراتژیک از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. یکی از هدف‌های اصلی فرایند مزبور این است که موجب تفاهم و تعهد هرچه بیشتر مدیران و کارکنان گردد. شاید تفاهم از مهمترین منافع مدیریت استراتژیک باشد که تعهد پس از آن قرار می‌گیرد. هنگامی که مدیران و کارکنان بتوانند سازمانی را که در آن کار می‌کنند درک نمایند و به علت کار خود پی ببرند، اغلب خود را جزئی از سازمان به حساب می‌آورند و احساس مالکیت می‌کنند و برای کمک کردن به سازمان، خود را متعهد می‌دانند.
اصولاً تعهد سازمانی، پذیرش اهداف و ارزش‌های سازمان، تمایل به تلاش برای سازمان، قصد ماندن در سازمان است. سه مقوله مهم با مؤلفه‌های تعهد سازمانی منتناظر است:

اول: مؤلفه شناختی: یعنی پذیرش اهداف و ارزش‌های سازمان؛
دوم: مؤلفه عاطفی: احساس تعلق به سازمان؛
سوم: مؤلفه رفتاری: ‌تلاش برای کار در سازمان و ماندن در آن.

ج: ایجاد توازن بین ثبات و نوآوری
کارآفرین فردی است که فرآیندی ارزش‌آفرین را در خلال یک کاوش طراحی و سازماندهی می‌نماید، فرآیند ارزش‌آفرین معمولاً از دو طریق پدید می‌آید:

روش اول: استفاده از آزمون و خطاست که در این روش از نوآوری کمتر استفاده می‌شود و روش دوم که کارآفرینان در حین کار بیشتر به تفکر می‌پردازند و به دنبال راه‌های بهبود می‌باشند. وقتی افکار روی یک کار متمرکز شود و تلاش ذهنی برای بهبود صورت گیرد آنگاه بستر برای نوآوری و ابتکار فراهم می‌گردد.

آیا در صنعت هتلداری با پیشینه‌‌ای بسیار طولانی و روش‌های متداول، ایجاد نوآوری میسر است؟ آیا (ثبات) بیشتر به این صنعت کارآیی می‌بخشد یا نوآوری و تغییر؟
اصولاً بین کارآفرینان و مدیران صنعتی تفاوت‌هایی وجود دارد، مهم‌ترین وظیفه کارآفرینان، فراهم آوردن بستر مناسب برای تغییر است در حالیکه وظیفه اصلی مدیران سنتی و حرفه‌‌ای تأمین ثبات لازم برای انجام فعالیت‌های سازمانی است.
با این وجود لازم است که هر سازمانی بین تغییر و ثبات، تعادل را حفظ کند و از هر دو اهرم برای پیشبرد اهداف خود استفاده نماید. تغییر برای پیشرفت الزامی است.
ممکن است ثبات، مایه آرامش خاطر سازمان‌ها به‌حساب آید به‌خصوص سازمان‌های جاافتاده و بزرگ که تازه توانسته‌اند منابع مالی خود را با شرایط محیط خارجی تطبیق دهند، اما بدون تغییر مداوم و بهره‌گیری از کارآفرینی و نوآوری، چنین سازمان‌هایی در درازمدت دچار مشکل می‌شوند و مجبور خواهند شد صحنه رقابت را ترک نمایند. برقراری توازن بین تغییر و ثبات چالش‌برانگیز است.

شالوده تفکر استراتژیک عمدتاً بر این موارد استوار است:

  • به فرصت‌ها اندیشیدن نه به مشکلات؛
  •  امروز مهم است و مهم‌تر از آن، فرداست؛
  •  داشتن تصویری روشن از فردا، سرمایه گرانبهایی است؛
  •  کارهای مهم فراوان است، اما باید مهم‌ترین‌ها را جستجو کرد؛
  •  از امروز نباید به فردا رفت، از فردا باید به امروز بیاییم؛
  •  رسیدن به آینده مطلوب در پرتو کار و تلاش آگاهانه امکان‌پذیر است.

کن ایچی اومی مؤلف کتاب تفکر یک استراتژیست می‌گوید: «بعضی شرکت‌های موفق ژاپنی تیم‌های برنامه‌ریزی بزرگی در اختیار ندارند و دارای فرایند بسیار زیرکانه و ممتازی نیز در زمینه برنامه‌ریزی استراتژیک نیستند، لیکن در مقابل از استعداد ذاتی استراتژیک برخوردارند این افراد ممکن است حتی یک کتاب در زمینه استراتژی نخوانده یا اینکه هیچ دوره‌‌ای در این رابطه ندیده باشند، ولی در عوض از درک شهودی خوبی برخوردارند و طرز تفکر ویژه‌‌ای دارند.»
ایده و تز اصلی نویسنده در این کتاب آن است که استراتژی‌های موفق درزمینه کسب و کار، تنها حاصل تحلیل‌های کارشناسانه قوی نبوده بلکه وجود شرایط خاص فکری و ذهنی هستند. وی نمی‌خواهد بگوید که یک استراتژیست، تحلیل مسائل را انکار می‌کند، بلکه تأکید می‌نماید که تحلیل مسائل نقطه شروع بسیار مهم و تعیین‌کننده‌‌ای برای تفکر استراتژیک است و بدون تجزیه و تحلیل مسائل، تفکر و خلّاقیت سازنده کمتر وجود دارد. اما تلویحاً اشاره می‌کند که تشکیلات یک سازمان باید محیط را برای رشد و پرورش خلّاقیت و تفکر سازنده فراهم نماید.

برای ادامه، به کتاب مراجعه کنید.

کتاب‌های مرتبط

مدیریت استراتژیک با نگاهی به صنعت هتلداری

115,000 تومان
وزن 0.5 کیلوگرم
نام مولف

محمد محمودنژاد

شابک

9786007127681

سال انتشار

1395

نوبت چاپ

اول

تعداد صفحه

191

قطع کتاب

رقعی

نوع جلد

شومیز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *