مطالعات فرهنگ عامه را بهطورکلی در پنج بخش میتوانیم تقسیم کنیم:
- اعتقادات و باورها؛
- سنتها؛
- روایات؛
- گفتارهای عامیانه؛
- هنرهای عامه.
1. اعتقادات و باورها
عقاید مردم تعیینکنندهی نوع رفتار و کردار آنهاست. این عقاید معمولاً به جهانبینی، دستگاه فکری، مکتبها و نظریههای علمی و یا مذاهب مربوط میشوند كه از طریق آن میتوان دربارهی انواع اعتقاداتِ اسلامی، مسیحی، یهودی، زرتشتی، بودایی، هندویی و... مطالعه کرد و عقاید مردم را دربارهی مبدأ و معاد، جبر و اختیار، آفرینش عالم و بهویژه جهان پس از مرگ، نوع کردار در سطحی عالی و متعالی بررسی کرد. همچنین در سطوح پایین اجتماعی هم شایستهی تحقیق است که عقاید عالمانه چهگونه تنزّل مییابند و به عقاید عامیانه تبدیل میشوند. این بخش به ظهور اشباح و ارواح، وجود موجودات اسطورهای و خیالی مربوط میشود.
یکی از علل وجود فولکلور را میتوان کنجکاوی انسان دربارهی پیدایی جهان هستی دانست. بدین ترتیب که انسان چون نمیتوانست پاسخی علمی برای کنجکاوی خود بیابد، به اسطوره، که بخش عمدهای از ادبیات شفاهی ملتها بدان اختصاص دارد، پناه میبرد. گفتنی است که گاه ممکن است علوم نیز اسطوره شوند؛ مثلاً علوم دورهی بطلمیوس (167م) که با علوم دورهی نیوتن (1727-1642م) و اینشتین (1955-1879م) بسیار متفاوت است و فاصلهی بسیاری میان تدوین و پایهگذاری آنها وجود دارد.
غالباً در زبان و ادبیات، آثاری از فولکلور و به اصطلاح فسیل آنها، به جا مانده و خود اسطورهها از میان رفتهاند و محقق فرهنگ عامه باید با بررسی تغییرات آنها طی قرون، اعتقاد مردم را دربارهی وقایع اصلی و تاریخیشان بیابد.
یادگیری ادبیات شفاهی اهمیت بسیار دارد؛ زیرا این گونهی ادبی دربرگیرندهی زندگی اجتماعی مردم، طرز معیشت و آداب و رسوم، ذوق و زیبایی شناسی، اعمال و رفتار نیکوی انسانی و به عبارتی تاریخ تکامل جوامع بشری است و بدون بررسی و آموختن مسائل فولکلور پیشرفت جامعه به تأخیر میافتد.
2. اسطوره
اسطوره یک واژهی قدیمی هندو اروپایی است که در کتاب اوستا و آثار زبان پهلوی به صورت مستقل و یا مرکب با واژههای دیگر بهکار رفته است. این كلمه در زبان پهلوی و عربی به معنی سخن دروغ و ناراست است و آن شیوهای تخیلی برای توجیه و تفسیر رابطهی انسان و جهان است. اسطوره بخشی از فرهنگ باستانی است که در دورههای گوناگون ساخته و پرداخته شده است و شامل مسائلی دربارهی خدایان، رویدادهای بزرگ طبیعی، تاریخی، اجتماعی، روایتهای قهرمانی، زنده پنداشتن اشیا و جز آن است.
همچنین اسطورهها به تفسیر پدیدههای طبیعی مانند رعد و برق، طوفان و سیل، آتشفشان، و رویدادهای بزرگ اجتماعی مانند جنگ و برافتادن و برنشستن دودمانها و پادشاهان میپردازند. شناخت انسانهای گذشته از جهان، شناختی اسطورهای است و به قولی از ضرورتهای اولیهی دانش انسان بهشمار میآید.
منشأ بسیاری از رفتارهای ما به اسطورهها باز میگردد و اسطورهها پدیدآورندهی برخی از آداب و رسوم فولکلوریک جامعهاند؛ مثلاً شاهنامهی فردوسی، که برمبنای متون قدیم (اوستا) و زبان دهقانان و موبدان سروده شده، با خوانده شدن در مکانهای عمومی (نقالی شاهنامه در قهوهخانههای امروز نیز وجود دارد) موجب شد که دوباره اسطورهها، البته به شکل دقیقتری (برگرفته از آیینهای باستان)، در میان مردم گسترش و نفوذ پیدا کنند و باعث زنده ماندن عناصر فولکلوریک گذشته شوند؛ مثل رستم که نمادی از پهلوانان ایران قدیم است و آیین و سلوک پهلوانیاش رفتار مردم را زیر نفوذ خود قرار داده است.
دربارهی اسطورهها توجه به این نکته ضروری است که اگر در جامعهای مردم بیش از حد به اسطورهها پایبند شوند، در حالت تخدیر باقی خواهند ماند و دیگر به دنبال راه و چارهای نخواهند بود؛ چون اسطورهها با شخصیتهای خارقالعادهشان در ذهن مردم سکون پدید میآورند.
روانکاوان نیز براساس مطالعاتشان در فرهنگعامه، از جمله اسطورهشناسی، زمینههای مشترکی را در مطالعهی فرهنگعامه و در میان ملل متفاوت یافتهاند و معتقدند که اسطورهها در مجموعهی یک زبان واقعی جهانی در تمثیلها و نمادها بیان میشوند و فعالیتهای نمادین روان انسان در همه جا یکسان است.
3. سنّتها
سنّتها را میتوان در انواع جشنها و آیینها، بازیها، پختوپز، لباس محلی، انواع میهمانی، و مراسم تعزیه و سوگواری مشاهده کرد. اعیاد و جشنهای ملی و مذهبی، شادمانی، بزرگداشت شخصیتهای اجتماعی، ایام مهم مربوط به وقایع مهم مانند روز استقلال، پایان جنگ و برقراری صلح، ایام شهادتهای پیشوایان مذهبی و شخصیتهای ملی، ارائهی خدمات مهم مذهبی... همه و همه را میتوان مربوط به سنتها دانست.
4. روایت
روایت یا روایات را میتوان به احادیث دینی اطلاق كرد. همچنین در معنی کلی، اشعاری که طی آنها داستانی بیان میشود، افسانهها، داستانها، قصص، و حکایات را میتوان از مقولهی روایات دانست. روایات ادبی به نظم یا به نثر، که شفاهی در جهان گسترش مییابد، از اشکال روایت است. مردم نوعاً بهترین روایات شفاهی را میشنوند و بهترین آنها را به خاطر میسپارند و باز بهترین محفوظات را برای دیگران نقل میکنند و به این ترتیب در گزینش روایت پیوسته پیرایش و پالایش صورت میپذیرد. حتی داستانهایی هم که بهگونهای ادبی نوشته میشوند بر سر زبانها میافتند و بهگونهی نقل عامیانه انتشار مییابند؛ مثل داستان لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، شیرین و فرهاد، رومئو و ژولیت که هم به شکلهای هنری و هم به صورتهای گوناگون شفاهی بیان میشوند.
در هر حال ویژگی اساسی روایات و داستانهای عامیانه، انتشار آنهاست و اینکه از نسلی به نسل دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر به طریق شفاهی انتقال مییابند.
بخش مهمی از داستانهای عامیانه روایات حماسی و افسانهها و داستانهای پریان است که گاهی هم در یکدیگر ادغام میشوند. گاه چنین گفته میشود که بسیاری از داستانهای حماسی، افسانهها و داستان پریان دروغین و باورناپذیر هستند. دراینباره باید گفت که وقایع عینی و تاریخی با آنچه در ذهن و زبان مردم ساخته و پرداخته میشود، تفاوت دارند و مثلاً داستانهای حیوانات، مانند داستانهای کلیله و دمنه، بیشتر جنبهی اخلاقی و پندآموزی دارند. ازجملهی اینگونه داستانها، قصههایی است که جان لافونتن (1695-1621م) فرانسوی، مترجم و مروج داستانهای حیوانات، با الهام از کلیله و دمنه نوشت. همچنین داستان روباه و انگور اثر ازوپ، افسانهگوی یونانی (قرن 6 و 7 پم)، از همین گروه داستانهاست که روباهی گرسنه به سراغ انگورهای رسیدهی درخت مو میرود، اما نمیتواند از درخت مو بالا برود و از انگور متنفر میشود. این داستان نظیر داستان گربه و گوشت است که در فارسی میگویند گربه دستش به گوشت نمیرسد، میگوید پیف پیف!
یا داستان روباه و کلاغ که ایرج میرزا آن را به نظم کشیده است:
کلاغی به شاخی شده جایگیر
به منقار بگــرفته قــدری پنــیر
یکی روبهی بوی طعمه شنـید
به پیش آمد و مدح او بـــرگزید
بگفــتا سلام ای کلاغ قشـنگ
که آیی مرا در نظر شوخ و شنگ
اگـــر راستـــی بود آوای تـو
به مــــانند پرهــــای زیبای تو
در این جنگل اندر سمندر بُدی
بر این مرغهـــا جمله سرور بدی
ز تعریف روباه شـــد زاغ شاد
ز شــــادی نیـــاورد خود را به یاد
به آواز کـــردن دهــان برگشود
شکارش بیفــــتاد و روبه ربــــود
بگفـتا که ای زاغ ایــــن را بدان
که هر کس بود چرب و شیرینزبان
خورد نعمت از دولــت آن کسی
که برگفـــت او گــوش دارد بسـی
چنان چون به چربی و نطق و بیان
گرفتـــم پنــیر تـــو را از دهـــان
5. گفتارهای عامیانه
به ضربالمثلها، اصطلاحات زبانی و اشعار ساده و موزون، گفتارهای زیبا و افسونگرانه، معّما یا چیستان و جز آن مربوط میشود. یکی از مهمترین منابع ضربالمثلها کتب مقدس مذهبی است. در عهد عتیق و عهد جدید، همچنین در قرآن کریم مثلهای فراوانی بیان شده است. ضربالمثلها معانی بسیاری را در لفظ اندک خاطرنشان میکنند و عالم و عامی میتوانند از آنها بهره ببرند. در ساختار ضربالمثلها تعقّل جمعی و تاریخی و تجربهی فراوان بهکار رفته است. مفسران و دانشمندان به ضربالمثلهای کتب مقدس، بهویژه قرآن کریم، توجه بسیار کردهاند. در کتاب امثال سلیمان آمده است که راه کاهلان مثل خاربست است و طریق راستان مثل شاهراه است (کتاب مقدس، «کتاب امثال سلیمان»، ص965). یا در قرآن کریم (عنکبوت/ 41) آمده است: مَثَل آنان که دوستانی به غیر از خداوند میگیرند مثل عنکبوت است که خانه بنا میکند. همانا که سستترینخانهها خانهی عنکبوت است.
مهمترین راه پیوند و ارتباط انسانها با یکدیگر زبان است. زبان اصطلاحات و ضربالمثلها تفهیم و تفاهم را بسیار آسان میکند.
کاربرد انواع زبان را میتوان به ترتیب زیر دستهبندی کرد:
- زبان هنجار، زبانی است ساده و بیپیرایه و خالی از هر نوع استعاره و تشبیه و مجاز و کنایه و نماد؛ زبانی دستوری و قاموسی که با گونهی محاورهای متفاوت است؛
- زبان معیار، زبان کاربردی و نقشگراست؛ زبانی که در سازمانهای اجتماعی، لشکری و کشوری به شیوههای خاصی بهکار میرود و اصطلاحات خاص دارد؛ مثلاً در دانشگاه این عبارات اصطلاح شدهاند: ثبتنام، پذیرش، پاس کردن، افتادن، مشروط شدن و امثال اینها. هر سازمان اجتماعی از زبان و اصطلاحات خاص خود برخوردار است؛
- زبان هنری یا ادبی، در شعر و داستان و انواع ادبی بهکار میرود و از انواع و اقسام صنایع ادبی برخوردار است؛
- زبان گفتاری، گونهی محاورهای و همگانی زبان است که اصطلاحات متنوعی دارد و واژگان در آن به شیوهی گفتاری تغییر صورت میدهند؛ مثلاً در احوالپرسی نمیگویند: حال شما چطور یا چهگونه است، بلکه میگویند: حالت چطوره، چطوری، چطو مطوری. در گونهی زبان محاورهای، با توجه به موقعیت مکانی، کلمات در تلفظ دگرگون میشوند؛ مانند خیابان و بیابان که در پارهای شهرها خیابون و بیابون تلفظ میشوند. در زبان گفتاری گاهی یک کلمه به جای یک جملهی کامل بهکار میرود؛ مانند کلمهی «تاکسی» در خیابان که به این معنی است: «جناب رانندهی تاکسی لطفاً توقف کن و مرا سوار کن و به فلان مقصد برسان» در بخشهای بعدی مفصّل دربارهی ضربالمثلها و گفتارهای عامیانه بحث خواهیم کرد.
6. هنرهای عامیانه
از دیدگاه جامعهشناسی هنر، هنر مربوط به فرهنگعامه هنر انضمامی است و کمتر انتزاع در آن راه دارد. هنر عامه در تاروپود اجتماع تنیده است. هنرِ پایبند به فرهنگ مردم، وقف زندگی مردم است و هنرمندِ پایبند به فرهنگعامه با هنرش در مراسم جشن و سرور و سوگ و عزا شرکت میکند. هنر مردمی یعنی هنر متکی به جهانبینی عموم مردم که از زندگی مردم جدا نیست بلکه بافته شده در متن اصلی زندگی آنهاست.
در فرهنگعامه و جوامع متکی به فرهنگ خودی، هنر قیمت مادی ندارد؛ زیرا اصولاً قیمتگذاری برای هنر امری پسندیده نیست.
قلمزنی، حکّاکی، نقاشی، سوزندوزی، گلدوزی، ساخت ظروف تزیینی غذا یا آشپزخانه و دیگر آثار دستساز صنعتگران و هنرمندان هنرهای عامیانه بهشمار میآیند. سازندگان آثار یاد شده اغلب بینامونشان و یا گمناماند، یعنی کسانی هستند که تحصیلات علمی در دانشگاهها و مراکز تحقیق ندارند. هنرهای عامیانه در گذشته و حال در همهی فرهنگها یافت میشوند. مهاجران و مستعمرهنشینان در هر کشوری گروهی از پدیدآورندگان هنرهای عامه محسوب میشوند. صنعتگران و هنرمندان بومی نیز با تقلید از فرهنگهای گوناگون در تولید آثار هنری عامه میکوشند. هنرها و صنایع دستی و حتی معماری افریقا، امریکای شمالی و جنوبی، کانادا، اروپای غربی، شرقی و مرکزی، اقیانوسیه، خاور دور، نزدیک و میانه ... همه و همه درخور بررسی هستند. در ایران نیز هنرهای دستی و بومی از اهمیت فراوانی برخوردار است که جداگانه بررسی خواهد شد. البته باید در نظر داشته باشیم که هنرهای عامه با صنایع دستی تفاوت دارد. اگر سودمندی و کارآمدی صنایع دستی را در نظر بگیریم، یعنی سودمند بودن در عمل و در کاربرد، فرق آن دو آشکار میشود.
کتابهای مرتبط
فرهنگ عامه
295,000 تومانوزن | 1 کیلوگرم |
---|---|
نام مولف |
احمد تمیمداری |
شابک |
9786008731177 |
تعداد صفحه |
404 |
سال انتشار |
1399 |
نوبت چاپ |
هفتم |
قطع کتاب |
وزیری |
نوع جلد |
شومیز |