بخشی از کتاب خاورمیانه و تمدن جهانی
وقتي صحبت از خاورميانه به ميان ميآيد، منطقهاي مطرح است كه از تاجيكستان تا مصر و از بخش آسيايي تركيه تا پاكستان را در بر ميگيرد. اين منطقه كه قلب دنياي اسلام است با چهار حوزۀ تمدني ديگر هممرز است: تمدنهاي چين و مغولي، تمدن شبهقاره هند، تمدنهاي اروپايي و غربي و تمدنهاي افريقاي عربي و نواحي مديترانهاي با قريب يك ميليارد نفر جمعيت. مقدسترين اماكن ديني مسلمانان براي تمام فِرَق اسلامي در اين منطقه قرار دارد. آبراههاي سوئز، بسفر، باب المندب، جبلالطارق و هرمز و درياهاي پراهميتي چون درياي خزر، خليجفارس، درياي سرخ هم در اين منطقه واقعشدهاند. بخش اعظم منابع نفت و گاز دنيا هم در همين منطقه قرار دارد. درمورد عكسالعمل اين ناحيه و نفوذ تمدن جديد جهاني در منطقۀ خاورميانه كه خاستگاه چندين تمدن بزرگ جهاني و محل ظهور اديان آسماني، بوده و از موقعيت ژئوپولتيك ويژهاي برخوردار است، بايد گفت كه اين تعامل دوطرفه همراه با توسعۀ تجارت بين غرب و شرق (انگلستان و هند)، آغاز شده و با ايجاد تلگرافخانه، راهآهن و بندرها، سيستم حقوقي و قضايي مدرن و نيز ورود سلاح جديد، در نيمۀ دوم قرن نوزده شتاب بيشتري گرفته و مشخصاً پس از جنگ اول جهاني زمينۀ ادغام منطقۀ خاورميانه در نظام اقتصادي و سياست جهاني فراهم شد. فرهنگ جهاني نيز از قرن هيجدهام بهتدريج راه خود را به اين منطقه گشود و سرانجام پس از اضمحلال امپراتوري عثماني كه تمدن قديمي و ريشهداري را نمايندگي ميكرد، تمدن جديد جهاني در ابعاد اقتصادي، سياسي و فرهنگي سايۀ خود را بر اين منطقه و بهتبع ساير مناطق مسلماننشين آسيا گسترانيد.
سقوط دولت عثماني، تجزيۀ اين امپراتوري بزرگ و حاكميت افسران جوان در تركيه و نظامهاي سياسي تحت سلطۀ انگليس، فرانسه و امريكا در كشورهاي جديدالتأسيس خاورميانه، روند توسعه و تعميق دستاوردهاي تمدن جهاني را در اين منطقه شدت بخشيد. نقش دولت اتاترك، بهطور مشخص در اين فرايند مؤثر و چشمگير بود تا جايي كه حتي گاهي با توسل بهزور، بخشهايي از فرهنگ دنياي غرب را بر مردمان اين كشور تحميل کرد. اما امروزه به تأسي از منابع فرهنگي، اقتصادي و تكنولوژيك جديد در كل خاورميانه بهصورت داوطلبانه و خواست مضاعف به چشم ميخورد تا جايي كه ميبينيم باوجود مخالفتهاي سياسي و ايدئولوژيك برخي از حكومتهاي سنتي و گروههاي خشن و راديكال مذهبي، آنچه به چشم ميآيد استقبال مردمان مسلمان از مظاهر و دستاوردهاي تمدن جديد است و حتي دولتها و حكومتهاي بهظاهر مدعي نيز، خود استفادهكنندۀ آشكار از دستاوردهاي اين تمدن به شمار ميروند. بهمنظور تفكيك عكسالعملهاي موافقان و مخالفان تمدن جديد در جهان و ازجمله خاورميانه و ساير ملل مسلمان، دستهبندي زير معرفي ميشود تا نشان داده شود همۀ ملتهاي جهان- با فراز و نشيبها و تفاوتهايي- در اين مسير مشاركت دارند:
دستهاي آگاهانه و باتدبير و برنامهريزي، قطار تمدن را به پيش ميبرند و یا به حركتش كمك ميكنند. كشورها و جوامع پيشرفته و توسعهيافته و بخشهاي توسعهيافتۀ ساير كشورها از آن جملهاند. ترديد نبايد كرد بخشي از اين كشورها، نظير آمريكا و انگليس بيميل نيستند منافع خاص كشورهاي خود را در اين مسير بر منافع جهاني ترجيح داده و غالباً با رفتارهاي فراقانوني و حتي غيرانساني، موجبات تعدي به حقوق انساني برخي از ملتها را هم فراهم آورند.