بخشی از کتاب استعاره در مدیریت از نظریه تا عمل
جانسون و همکارانش استراتژی را به عنوان "... جهت و دامنۀ یک سازمان درازمدت، برای به دست آوردن مزیت در یک محیط در حال تغییر با هدف تحقق انتظارات ذینفعان از طریق پیکربندی منابع و صلاحیتها" تعریف میکنند. استعارهها به مدیریت کمک میکنند تا با چالشهای کلیدی توسعۀ راهبرد مدیریت مواجه شود. اینها شامل تضمین و مدیریت بینش خلاق و همچنین معناسازی میشود.
نمیتوان انکار کرد که مدیریت استراتژیک در حال حاضر یادآور استعاره است. بهعنوان مثال، مدل "نیروهای پنجگانه" پورتر، یکی از نقاط اتکای کتابهای درسی مدیریت استراتژیک است که مستقیماً استعارهها را از حوزۀ منبع که با ارتش و جنگ، ریشه در رقابت دارد، فرامیخواند. خود مدل نیروهای پنجگانه شامل اصطلاحات نشاندهندۀ زبان نظامی میشود، مانند "تهدید تازهواردها"، "قدرت چانهزنی تأمینکنندگان" و "رقابت در میان رقبای موجود". به همین ترتیب، مدیران شرکتها اغلب استعارههای نظامی و جنگی را مطرح میکنند مانند جک ولش، مدیرعامل شرکت جنرال الکترونیک که در نامههای سالانۀ خود به سهامداران و صحبتهایش درمورد جنرال الکترونیک و رقابت، بهطور منظم از استعارۀ جنگی استفاده میکرد. به همین ترتیب، استعارههای ورزشی در همهجای مدیریت استراتژیک قرار دارند و آنها هم مانند استعارههای نظامی نتیجه میگیرند، تجارت یک بازی بردوباخت است. حتی یک نگاه سریع به لیست پرفروشهای تجاری غیرجعلی نشان میدهد که انساننمایی همهجا وجود دارد.
این روزها، کسبوکارها به شیوهای نامنظم عمل میکنند، سازمانهایی که بهدنبال روشهایی هستند که به آنها امکان افزایش عملکرد و رقابتپذیری را میدهد. این استدلال مستحکمی است که مدیران نمیتوانند مشابه دانشمندان عمل کنند. به این دلیل که آنها در محیطهای پیچیده و غیرقابلپیشبینی بازار کار میکنند. آنها تا جایی که به قضاوتهایشان مربوط میشود محدودیتهای خودشان رادارند. بااینوجود، مدیریت ارشد، هنوز از آنها انتظار دارد که راهحلهای خلاق جدید با منابع محدود ارائه دهند. اینیک فرآیند روانشناختی، بصری و نمادین است و صرفاً نهادی، رسمی، آگاهانه و منطقی نیست. شرایط واقعی نیاز به داوری شخصی مستقل دارد. این ویژگی کلیدی است که امکان گرفتن تصمیمات استراتژیک را فراهم میکند. ادبیات زیادی درمورد توسعۀ استراتژی با ابزارهای تحلیلی «منطقی» غنی، مانند تحلیل سوات وجود دارد. بااینحال، ابزارهای زیادی وجود ندارد که جنبههای شهودی، نمادین یا پیش منطقی/ غریزی استراتژی را هدف قرار داده باشند. یکی از (این ابزارهای) معدود، تفکر استعاری است. مدیران میتوانند از استعارهها برای بهبود تفکر و تواناییهای معنابخشیشان استفاده کنند. این استعارهها مربوط به مفروضات ضمنی، شهود، خلاقیت و انعکاس است. هانت و منون استدلال میکنند که چهار چارچوب رایج در نوشتن استراتژی رقابتی براساس استعارهها وجود دارد..
کسبوکار اغلب بهعنوان جنگ یا یک میدان جنگ، فوتبال یا بازی شطرنج توصیف شده است که در آن نهتنها نیاز به هوش زیادی است، بلکه ذکاوت، منطق و برنامهریزی نیز لازم است. این استعارهها که بهطور مرتب ذکرشدهاند اشاره میکنند که کسبوکار در سطح بسیار بنیادیای درمورد رقابت قرارگرفته است. ازاینرو، هدف مدیریت استراتژیک باید شناختن چگونگی دستیابی به رقابت برای خود شرکت باشد است.
استفاده از ورزش بهعنوان استعاره و قیاس میتواند سودمند باشد. نهتنها اصطلاحات و عبارات ورزشی میتواند در زمینههای غیرورزشی برای توضیح معانی استفاده شود، بلکه میتوانیم دیگر مفاهیم را از طریق پیوندشان با ورزش درک کنیم. ورزش بهعنوان قیاس برای ارتباط و هدایت تجربیات زندگی استفاده شده است. سخنوری که از زمین بازی به زندگی روزمره (مانند تبلیغات، کسبوکار و سیاست) منتقلشده است، کارکردی را ایجاد کرده است که هاردوی آن را "ابهام عمومی" مینامد که برای تأثیرگذاری بر کاربرانش و همچنین بر مخاطبانش به کار میرود، همچنین او استدلال میکند که میتواند باعث شود که وجدان/ ضمیر نادیده گرفته شود. همچنین، گزی اشاره میکند که استعارۀ بازی بدون تفکرچندانی در جامعه مورد استفاده قرار میگیرد و به حدی فراگیر شده است که در مواقعی قادر نخواهیم بود تفاوتی بین زندگی و بازی ببینیم. استعارۀ غالب در مدیریت استراتژیک، استعاره جنگ است. این استعاره نشان میدهد که چگونه زمینۀ کسبوکار میتواند با کاربرد رویکردهای استراتژیک و دانش از زمینۀ نظامی بهرهمند شود. حیلۀ جنگی جنگ سان تزو مأخذی برای توسعۀ مدل توسعه استراتژی کسبوکار هو چوی است. تدبیر سی و ششم استفادههای استراتژیک مختلفی دارد. آنها یک استراتژی را بهعنوان استعارۀ "فریب" به کار میبرند. برتری اهداف و استعارۀ رقابتی در دست بالا شدن میتواند یک محیط رقابتی را جذب کند که کسبوکار را با "ایجاد ارزش" مشتبه کند و مانع رفتن به سمت اخلاقیات، انسانیت و پایداری شود؛ تواناییای که باعث میشود کسبوکار ادامه یابد.
برابر تکامل تاریخی مفهوم مدیریت استراتژیک را ثبت میکند. او این اصول بنیادی را بهصورتی که عمیقاً در یک سنت نظامی /نفوذ کرده و به مکمل فکری اقتصاد وابسته است، توصیف میکند. در سال (2010)، آدبراند از گزارش بیکر استفاده میکند تا استعارههای نظامی که مدیریت استراتژیک را کنترل میکنند و اینکه چگونه از برنامههای پایداری جلوگیری میکند را توصیف کند. بهعنوان مثال، استعارههای نظامی و جنگی خلاصههای خیالی و مدلهایی هستند که همهجای کتابهای درسی مدیریت استراتژیک پیدا میشوند. کیم و مور بورن از استعارۀ اقیانوس (آبی) به شیوهای متفاوت استفاده میکنند. اینیک استراتژی مؤتر است و لزوماً یک استراتژی فریبدهنده نیست. این استعاره تلاش میکند تا رقبا را غیرمرتبط کند. استراتژیهای استراتژیک مرتبط دیگری مانند طراحی، تئاتر و جاز نیز وجود دارد. اینها یکچیز مشترک دارند. استراتژی باید به شیوۀ بازتر، بداههتر و انعطافپذیرتری در مقایسه با چارچوب برنامهریزی استراتژیک سنتی درک شود. این استراتژیای است بهعنوان استعارۀ کشف. وین پراهالاد و راماسوامی همچنین از این روش استفاده میکنند که در آن استراتژی یک فرآیند آزمایش مداوم، نوآوری و کشف است که نیاز به خلق مشترک با مشتریان و همکاران دارد. یک مثال جالب، کار مینتزبرگ و همکاران، است که از 10 حیوان مختلف بهعنوان استعاره برای توضیح تفاوت بین ده مکتب مختلف استراتژی استفاده میکند.
استفاده از استعارههای ارتش و دیگر استعارههای معروف محدودیتهایی در تصاویر حکایتی یا روش تحقیق کیفی دارد. مدیریت تمایل دارد که از استفاده عملیتر و نظاممندتر از استعارهها برای اهداف استراتژیک فروگذار کند. بسیاری از افراد درمورد سودمندی استعارهها در مدیریت استراتژیک شک دارند. بااینحال، آنها زمانی که به روش مناسب استفاده شوند میتوانند ابزار بسیار مناسبی باشند. مهم است که استراتژیستها هنگام انتخاب استعارههایشان اطلاعات کافی درمورد زمینه و محتوای یک حوزۀ خاص داشته باشند. اینیک پیششرط برای انتقال استعارۀ مولد است.